کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توپ لورفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
توپ خوردن
لغتنامه دهخدا
توپ خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) اصطلاحی در قمار، کنایه از عقب نشینی و بطور موقت کنار رفتن از ادامه ٔ بازی در مقابل حمله ٔ طرف مقابل که آنرا توپ زدن نامند و معمولاً هنگامی این اصطلاح را بکار برندکه توپ زننده با دست خالی و موقعیت نامساعدی حم...
-
توپ درخت
لغتنامه دهخدا
توپ درخت . [ دِ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد و بر کنار کشف رود واقع است و 225 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
توپ رس
لغتنامه دهخدا
توپ رس .[ رَ ] (اِ مرکب ) دورترین نقطه ای که گلوله ٔ توپ بدان رسد. جایی که بتوان با توپ آنرا گلوله باران کرد.
-
توپ ریزی
لغتنامه دهخدا
توپ ریزی . (حامص مرکب ) عمل ریختن قنداق توپ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در قالب ریختن فلز گداخته ، ساختن توپ را.- کارخانه ٔ توپ ریزی ؛ کارخانه ٔ توپ سازی . کارخانه ای که توپ تولید کند.
-
توپ قره
لغتنامه دهخدا
توپ قره . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قیدار شهرستان زنجان واقع است و 969 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
خزانه ٔ توپ
لغتنامه دهخدا
خزانه ٔ توپ . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جایی از توپ که در آن گلوله ٔ توپ را برای انداختن قرار می دهند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
توپ پارچه
دیکشنری فارسی به عربی
مزلاج
-
توپ فوتبال
دیکشنری فارسی به عربی
جلد الخنزير , کرة القدم
-
ته توپ
دیکشنری فارسی به عربی
عقب
-
توپ رازدن
دیکشنری فارسی به عربی
ضربة
-
زدن توپ
دیکشنری فارسی به عربی
اضرب
-
توپ زدن
دیکشنری فارسی به عربی
خدعة , عرض
-
گلوله توپ
دیکشنری فارسی به عربی
صدفة , قذيفة المدفع
-
توپ قدیمی
دیکشنری فارسی به عربی
صقر
-
توپ بازی
دیکشنری فارسی به عربی
کرة