کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توپخانۀ پدافند هوایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
air defense artillery
توپخانۀ پدافند هوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جنگافزارها و تجهیزاتی که از زمین علیه هدفهای هوایی دشمن به کار میروند
-
واژههای مشابه
-
توپخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ تر - فا. ] (اِمر.) 1 - محل حفاظت توپ ها. 2 - واحدی در نظام که وظیفة آن تیراندازی با توپ است .
-
توپخانه
لغتنامه دهخدا
توپخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آن قسمت از اداره ٔ لشکری که سلاحشان توپ است . (ناظم الاطباء). اداره ٔ توپهای نظام . اداره ٔ توپها و توپچیان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || جایی که توپها را در آن می گذارند. (ناظم الاطباء). قرارگاه توپها. محل تمرکز ...
-
توپخانه
لغتنامه دهخدا
توپخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ )نام میدانی در طهران . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
توپخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] (نظامی) tupxāne ۱. محلّ نگه داشتن توپها.۲. آن قسمت از لشکر که کار آنها تیراندازی با توپ است: هنگ توپخانه.
-
توپخانه
دیکشنری فارسی به عربی
مدفعية
-
ساتلمیش توپخانه
لغتنامه دهخدا
ساتلمیش توپخانه . [ ت ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه . واقع در 11500 گزی شمال باختر میاندوآب و 7 هزارگزی باختر راه ارابه رو میاندوآب به بناب . جلگه ای است و آب و هوای مالاریائی دارد، از زرینه رود مشروب می...
-
امیر توپخانه
لغتنامه دهخدا
امیر توپخانه . [ اَ رِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رئیس توپخانه . (ناظم الاطباء).
-
جارچیان توپخانه
لغتنامه دهخدا
جارچیان توپخانه . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ) جماعتی از مستخدمین توپخانه که تحت سرپرستی توپچی باشی کار میکنند.(تذکرة الملوک چ 2 ص 14). و رجوع به همین کتاب شود.