کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تون تاب،تونتاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تون بتون،تون بتون شده
لهجه و گویش تهرانی
آواره و سرگردان، عبارتی نفرینآمیز(تون حمام زمستان جای بیخانمانها بوده)
-
تون آپ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِمص .) تنظیم کلی موتور با دستگاه الکترونیکی .
-
ادجورث تون
لغتنامه دهخدا
ادجورث تون . [ اِ ت َ ] (اِخ ) قریه ای است از کنت نشین دوکس از اعمال ستشوستس بر جانب شرقی جزیره ٔ مارش و یناردکان . دارای لنگرگاهی و مناره ایست و اکثر اهالی آن بصید ماهی اشتغال دارند. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
اسپانیش تون
لغتنامه دهخدا
اسپانیش تون . [ اِ ت َ] (اِخ ) (یعنی شهر اسپانیا) قصبه ای است مرکز جزیره ٔکبیره ٔ ژامائیک از جزایر آنتیل آمریکا، در کنار نهرکبره و قرب مصب همین نهر، در 18 درجه و یک دقیقه ٔ عرض شمالی و 79 درجه و 4 دقیقه طول غربی . سکنه ٔ آن 6000 تن ، پل راه آهن زیبائ...
-
پی تون
لغتنامه دهخدا
پی تون . [ تُن ْ ] (اِخ ) نام ناطقی که فیلیپ مقدونی به مجمع بئوسیان فرستاد تا در مقابل دموستن معارضه کند و مانع آید که آنان تحت تأثیر نطقهای او درآیند. این مرد مهارتی بسزا داشت و از حیث آوای رسا و سخن بلیغ معروف بود وبا همه ٔ مهارتی که در سخنگوئی و ...
-
تون تابی
لهجه و گویش تهرانی
کوره داری
-
تون حمام
لهجه و گویش تهرانی
کوره حمام
-
تون حمام و غیره
دیکشنری فارسی به عربی
فرن
-
مث تنور/ تون حموم
لهجه و گویش تهرانی
گرم و بد آب و هوا
-
تون و طبس
فرهنگ گنجواژه
دو شهر بد آب و هوا، منطقه تبعیدی. به تون و طبس=به درک، نوعی دشنام.
-
واژههای همآوا
-
تون تاب،تونتاب
لهجه و گویش تهرانی
آتش انداز: اداره کننده تنور نانوائی سنگکی،کوره چی حمام
-
جستوجو در متن
-
تونتاب
لغتنامه دهخدا
تونتاب . (نف مرکب ) از تون به معنی گلخن + تاب مخفف تابنده (از تافتن به معنی روشن کردن و مشتعل کردن ) آنکه تون حمام را سوزاند، گرم شدن آب خزانه را. گلخن تاب . گلخنی . (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا).
-
تونی
لغتنامه دهخدا
تونی . (ص نسبی ، اِ) دزد و عیار و راهزن باشد. (برهان ) (آنندراج )(از انجمن آرا). که غالباً در تونها و گلخن های حمامها پنهان گردند. (آنندراج ) (از انجمن آرا). جلف و عیار، زیرا که اکثر در تون حمام می باشند. (فرهنگ رشیدی ). دزد و عیار. (فرهنگ جهانگیری )...