کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تونگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تونگر
لغتنامه دهخدا
تونگر. [ ت َ وَ گ َ ] (ص مرکب ) توانگر. (از آنندراج ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زبردست و با قوت و زورآور و توانا و مالدار و دولتمند. (ناظم الاطباء).- تونگردل ؛ تونگرهمت . (ناظم الاطباء). توانگردل . رجوع به توانگر و توانگرهمت شود.- تونگرهمت ؛ باهمت...
-
جستوجو در متن
-
تونگری
لغتنامه دهخدا
تونگری . [ ت َ وَ گ َ ] (حامص مرکب ) قدرت و توانائی . || دولت و ثروت . (ناظم الاطباء). رجوع به تونگر و توانگر شود.
-
تونگو
لغتنامه دهخدا
تونگو. [ ت َ وَ ] (اِ) حجام بود. (فرهنگ جهانگیری ). تانگو. (شرفنامه ٔ منیری ). حجام که تانگو نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). سرتراش وحجام را گویند و به این معنی بجای «واو» آخر «رای » قرشت هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به تونگر ...