کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تومور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تومور
/tumor/
معنی
تودهای از بافت غیرعادی در بدن که کار مفیدی انجام نمیدهد و نوع بدخیم آن به بافتهای مجاور حمله میکند و انتشار مییابد؛ غده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
غده
دیکشنری
tumor, tumour
-
جستوجوی دقیق
-
تومور
واژگان مترادف و متضاد
غده
-
تومور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tumeur] (پزشکی) tumor تودهای از بافت غیرعادی در بدن که کار مفیدی انجام نمیدهد و نوع بدخیم آن به بافتهای مجاور حمله میکند و انتشار مییابد؛ غده.
-
تومور
دیکشنری فارسی به عربی
نمو , ورم
-
واژههای مشابه
-
تؤمور
لغتنامه دهخدا
تؤمور. [ ت ُءْ ] (ع اِ) نشان که از سنگ و جز آن در بیابانها سازند. (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کسی : ما بالدار تؤمور؛ ای احدٌ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، تآمیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تآم...
-
جستوجو در متن
-
خوش خیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ بدخیم] (پزشکی) xošxim ویژگی تومور یا غدۀ بیخطر: تومور خوشخیم.
-
tumular
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تومور
-
distoclusion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تومور
-
antitumour
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد تومور
-
untubercular
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر تومور
-
antitumor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد تومور
-
tumoured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تومور شده
-
tumion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تومور
-
uromere
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تومور