کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تومار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تومار
/tumār/
معنی
= طومار
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تومار
لغتنامه دهخدا
تومار. (اِ) طومار. (دهار). طومار، که لوله ای است از سیم یا زر در آن تعویذ نهاده بر گردن بندند. کتاب و نامه و جریده و دفتر و فهرست و دفتر اعمال شخص در روز قیامت . (ناظم الاطباء). رجوع به طومار شود.
-
تومار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] tumār = طومار
-
واژههای مشابه
-
کانی تومار
لغتنامه دهخدا
کانی تومار. (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 13 هزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . ناحیه ای است کوهستانی معتدل و دارای 225 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات ، توتون ، و ...
-
واژههای همآوا
-
طومار
واژگان مترادف و متضاد
دفتر، صحیفه، عریضه، کتاب، تومار، مکتوب، منشور، نامه، نوشته
-
طومار
لغتنامه دهخدا
طومار. (ع اِ) قسمی خط عربی از نوع ثقال . (ابن الندیم ). || نامه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). نامه ٔ دراز. (تفلیسی ). ج ، طوامیر. || دفتر. (منتهی الارب ). صحیفه . (منتخب اللغات ). || کاغذ نوشته ، و امروز نوشته های لوله کرده را گویند. لوله ٔ کاغذ....
-
طومار
فرهنگ فارسی معین
[ معر - یو. ] (اِ.) 1 - نامه ، دفتر. 2 - نوشتة دراز.
-
طومار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از یونانی، جمع: طوامیر] ‹تومار، طامور› tumār ١. مکتوب یا نامۀ بلند.٢. [قدیمی] دفتر؛ صحیفه.٣. [قدیمی] نامه.
-
جستوجو در متن
-
طومار
واژگان مترادف و متضاد
دفتر، صحیفه، عریضه، کتاب، تومار، مکتوب، منشور، نامه، نوشته
-
توامیر
لغتنامه دهخدا
توامیر. [ ت َ ] (اِ) در تذکرةالملوک ظاهراً ج ِ تومار آمده . رجوع به همان کتاب چ دبیرسیاقی چ 2 ص 39 شود.
-
اصحاب القریه
لغتنامه دهخدا
اصحاب القریه . [ اَ بُل ْ ق َرْ ی َ ] (اِخ ) در قرآن کریم مراد یاران انطاکیه است : و اضرب لهم مثلاً اصحاب القریة اذ جأها المرسلون . (13/36)؛ و بزن برای ایشان داستان را به یاران انطاکیه هنگامی که آمدند به آن ده پیمبران چون فرستادیم . (از تفسیر ابوالف...
-
صفویه
لغتنامه دهخدا
صفویه . [ ص َ ف َ وی ی َ ] (اِخ ) سلسله ای از پادشاهان ایران که از 907 تا 1135 هَ . ق . در ایران سلطنت داشتند و در این تاریخ از افغانیان شکست خوردند و پادشاهی آنان منقرض شد. بازماندگان این خاندان چند سالی دیگر هم در بعضی ولایات مخصوصاً مازندران مختصر...