کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تولیدمثل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
reproduction
تولیدمثل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] سازوکاری که با آن جاندار میتواند جانداری مشابه خود به وجود آورد متـ . زادآوری
-
واژههای مشابه
-
sexual reproduction
تولیدمثل جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] تولیدمثلی مبتنی بر لقاح یاختههای جنسی نر و ماده که در آن هر نسل با نسل قبل و بعد از خود تفاوت ژنشناختی دارد
-
reproduce
تولیدمثل کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] به وجود آمدن جاندار فرزند از جاندار والد به طریقۀ جنسی یا غیرجنسی متـ . زادآوری کردن، زاد آوردن
-
واژههای همآوا
-
تولید مثل
واژگان مترادف و متضاد
تناسل، زادوولد، زهوزا، زایش
-
تولید مثل
فرهنگ واژههای سره
زادور
-
جستوجو در متن
-
زاد آوردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← تولیدمثل کردن
-
زادآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← تولیدمثل
-
زادآوری کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← تولیدمثل کردن
-
reproductive
تولیدمثلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به تولیدمثل متـ . زادآوردی
-
تخمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) toxmak یاختۀ جنسی تولیدمثل ماده.
-
تُخم اِنّاختن
لهجه و گویش بختیاری
toxm ennâxtan 1. بذر افشاندن؛ 2. تولیدمثل کردن.
-
sexual drive
سائق جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] سائقی برای ارضای جنسی و درنهایت تولیدمثل جنسی