کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توفنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توفنده
/tufande/
معنی
غرنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توفنده
لغتنامه دهخدا
توفنده . [ ف َ دَ / دِ ] (نف ) از توفیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). غرنده و غوغاکننده . رجوع به توفیدن و توفندگی شود.
-
توفنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) tufande غرنده.
-
جستوجو در متن
-
توفندگی
لغتنامه دهخدا
توفندگی . [ ف َ دَ / دِ ] (حامص ) صفت توفنده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توفنده و توفیدن شود.
-
طوفانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بادخیز، طوفانزا، طوفانخیز ۲. توفنده، متلاطم ۳. موجخیز، پرموج، مواج ≠ آرام ۴. آشوبناک، بحرانزده، پرتلاطم، توفانزده ۵. ناآرام، مشوش، منقلب، بحرانی ≠ آرام
-
دمان
لغتنامه دهخدا
دمان . [ دَ ] (نف ، ق ) صفت بیان حالت از دمیدن . دمنده . پیاپی نفس زنان چون کسی که دویده باشد. نفس زنان . دم زنان . دم زننده . (یادداشت مؤلف ). بشدت نفس کشنده . || به معنی جوشنده و دمنده کنایه از مست و خشمناک و از غضب مفرط فریادکننده ، و این لفظ صیغ...
-
بحر
لغتنامه دهخدا
بحر. [ ب َ ] (ع اِ) مقابل بر (خشکی ). دریا. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). دریای شور. (منتهی الارب ). دریای محیط که شور است . (غیاث اللغات ). یم . صاحب آنندراج گوید: بیکران و بی پایان و پرآشوب و تلخ و گران لنگر و سبکروح و گوهرخیز و گوهربار و گوهرزای از صف...