کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توفق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توفق
/tavaffoq/
معنی
دست یافتن بر امری یا کاری یا چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توفق
لغتنامه دهخدا
توفق . [ ت َ ف َ ] (ع اِ) اتیتک لتوفق الهلال ؛ آمدم ترا هنگام برآمدن هلال . (ناظم الاطباء). رجوع به توفاق شود.
-
توفق
لغتنامه دهخدا
توفق . [ ت َ وَف ْ ف ُ ] (ع مص ) دست یافتن بر کاری . یقال : لایتوفق عبد الاّ بتوفیق اﷲ تعالی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
توفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavaffoq دست یافتن بر امری یا کاری یا چیزی.
-
جستوجو در متن
-
دست یافتن
لغتنامه دهخدا
دست یافتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از ظفر یافتن و مستولی گردیدن و به مراد رسیدن و غالب شدن باشد. (برهان ). غالب شدن . (غیاث ). ظفر یافتن و غالب شدن . (انجمن آرا) (آنندراج ). مستولی شدن . سلطه . چیره شدن . فائزشدن . فوز یافتن . توفیق . ملک . موفق...