کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توفر
/tavaffor/
معنی
۱. بسیار شدن.
۲. نگه داشتن حرمت کسی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توفر
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ فُّ) [ ع . ] (مص ل .) احترام گذاشتن ، حرمت نگاه داشتن .
-
توفر
لغتنامه دهخدا
توفر. [ ت َ وَف ْ ف ُ ] (ع مص ) حق کسی یا حق چیزی تمام بدادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). نگاه داشتن حرمت کسی را: توفر علیه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کار او به جمعیت لشکر و توفر آلت و عدت به نظام رسید. (...
-
توفر
دیکشنری عربی به فارسی
قابليت استفاده , چيز مفيد و سودمند , شخص مفيد , دسترسي , فراهمي
-
توفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavaffor ۱. بسیار شدن.۲. نگه داشتن حرمت کسی.
-
واژههای مشابه
-
توفر دواعی
لغتنامه دهخدا
توفر دواعی . [ ت َ وَف ْ ف ُ رِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اسم مرکب ) نزد شعرا آن است که چیزی راذکر کنند که برای تحصیل آن جمیع اسباب بود. مثال :بر کشتن من رسیده ای مست ای کافر ترک تیغ دردست .(کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
جستوجو در متن
-
قابلیت استفاده
دیکشنری فارسی به عربی
توفر
-
چیز مفید و سودمند
دیکشنری فارسی به عربی
توفر
-
شخص مفید
دیکشنری فارسی به عربی
توفر
-
فراهمی
دیکشنری فارسی به عربی
توفر
-
دسترسی
دیکشنری فارسی به عربی
توفر , مدي , وصول
-
توقی کردن
لغتنامه دهخدا
توقی کردن . [ ت َ وَق ْ قی ک َ دَ ] (مص مرکب ) حذر کردن . پرهیز کردن . اجتناب کردن : بر این موجبات بر مداومت اقداح توفر می نمود و از قداح مدام توقی نمی کرد.(جهانگشای جوینی ). رجوع به توقی و توقی جستن شود.
-
تشمر
لغتنامه دهخدا
تشمر. [ ت َ ش َم ْ م ُ ] (ع مص ) خرامیدن در رفتن یا به سرعت رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکرده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). آماده شدن کار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اراده کردن و مهیا شدن ب...
-
گاوخانی
لغتنامه دهخدا
گاوخانی . (اِخ ) در ترجمه ٔ محاسن اصفهان در وصف رویدشت آمده است که : فی الجمله ولایتی به انواع عمارت و زراعت پیراسته و اهالی به اصناف مروت و فتوت آراسته . به اقصای آن زمینی است مبسوط بر مسافتی مضبوط که آن هجده فرسنگ است در دو فرسنگ و بر آنجا مغیضی مع...