کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توعد
/tava''od/
معنی
وعدۀ بد دادن؛ بیم دادن؛ ترساندن؛ از عاقبت بد ترسانیدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توعد
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ عُّ) [ ع . ] (مص م .) ترساندن .
-
توعد
لغتنامه دهخدا
توعد. [ ت َ وَع ْ ع ُ ] (ع مص ) بیم کردن . (تاج المصادر بیهقی ). وعید کردن . (زوزنی ). به بدی ترسانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تهدید کردن . (ازاقرب الموارد).سرزنش کردن و ترسانیدن . (آنندراج ).
-
توعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tava''od وعدۀ بد دادن؛ بیم دادن؛ ترساندن؛ از عاقبت بد ترسانیدن.
-
واژههای همآوا
-
تواد
لغتنامه دهخدا
تواد. [ ت َ وادد ] (ع مص ) یکدیگر را دوست داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تزخور
لغتنامه دهخدا
تزخور. [ ت َزَ وُ ] (ع مص ) فخر کردن مرد به چیزی که دارد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد) || تکبر. توعد. (از متن اللغة).
-
متوعد
لغتنامه دهخدا
متوعد. [ م ُ ت َ وَع ْ ع ِ ] (ع ص ) ترساننده به بدی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ترساننده ٔ تهدید کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیم کننده . مهدد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به توعد شود.
-
بیم دادن
لغتنامه دهخدا
بیم دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) ترسانیدن . بیم کردن . هراسانیدن . تهدید. اخافه . انذار. نذر. ترعیب . ترعاب . توعد. ایعاد.تخویف . تحذیر. ترهیب . (یادداشت مؤلف ) : مرا بیم دادی که در پای پیل بسایم تنت را چو دریای نیل .فردوسی .
-
ترهب
لغتنامه دهخدا
ترهب . [ ت َ رَهَْ هَُ ] (ع مص ) راهب شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). راهب گردیدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد) : وان دگر بهر ترهب در کنشت وان یکی بهر حریصی سوی کشت . مولوی .|| پرستش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)....
-
نهیم
لغتنامه دهخدا
نهیم . [ ن َ ] (ع ص )نیک آزمند خوردن و گرسنه چشم که سیر نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). که به نَهَم مبتلاست . (ازمتن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به نَهِم شود. || (اِ) آوازی است و توعدی و زجری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب...
-
نهم
لغتنامه دهخدا
نهم . [ ن َ ] (ع اِ) آوازی و سرزنشی و توعدی که بدان شترو جز آن را زجر کنند. (منتهی الارب ). توعد. || (مص ) زجر کردن به بانگ و راندن ستور را در راه . نهمة. (از منتهی الارب ). بانگ زدن و زجر کردن شتر را تا تندتر رود. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ن...
-
برق
لغتنامه دهخدا
برق . [ ب َ ] (ع مص ) درخشیدن برق و روشنی . (آنندراج ). درخشیدن . (منتهی الارب ). برق زدن . ظاهر شدن برق . (اقرب الموارد.) || برآمدن ستاره . (منتهی الارب ). || ترسیدن و توعد. (از اقرب الموارد). || آراسته شدن و زینت گرفتن . (از اقرب الموارد) (منتهی ال...
-
تشذر
لغتنامه دهخدا
تشذر. [ ت َ ش َذْ ذُ ] (ع مص ) جنگ را ساختن . (زوزنی ). آماده ٔ جنگ شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهیا شدن برای قتال و حمله . (از اقرب الموارد). || شادمان شدن . || سرعت نمودن بسوی کاری . || جنبیدن . || کج شدن تازیانه . || پریشان و م...
-
بیم کردن
لغتنامه دهخدا
بیم کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیم دادن . ترسانیدن . تهدید کردن . تخویف . اخافه . انذار. تهدید. ایعاد. ترس دادن . تحذیر. انذار کردن . هراسانیدن . هاسانیدن . (یادداشت مؤلف ). وعید. نذیر. (منتهی الارب ). ترس دادن . توعد. تهدید. ایعاد. (از تاج المصاد...