کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توطید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توطید
لغتنامه دهخدا
توطید. [ ت َ ] (ع مص ) بر جای بداشتن . (زوزنی ). پای برجای کردن و استوار گردانیدن و گرانسنگ ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). استوار کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توطد شود.
-
واژههای مشابه
-
توطيد العلاقات
دیکشنری عربی به فارسی
تحکيم روابط
-
واژههای همآوا
-
توتید
لغتنامه دهخدا
توتید. [ ت َ تی ] (ع مص ) مبالغه ٔ وتد. (زوزنی ). میخ برپا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تثبیت کردن ، یقال : وتد اﷲ الارض بالجبال و اوتدها و وتدها. و یقال : وتد رِجْلَه ُ فی الارض ؛ ای ثبتها... (از اقرب الموارد...
-
جستوجو در متن
-
تحکیم روابط
دیکشنری فارسی به عربی
تمتين العلاقات ، توثيق العلاقات ، توطيد العلاقات
-
پای برجا کردن
لغتنامه دهخدا
پای برجا کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امکان . اثبات . استوار کردن . پایدار کردن . توکید. ایکاد. تأکید. وَطد. طِدة. توطید.
-
تأطید
لغتنامه دهخدا
تأطید. [ ت َءْ ] (ع مص ) ثابت داشتن ، چنانکه ملک مالکی و مملکت و فرمانروائی شاهی را: اطد اﷲ ملکه ؛ ثابت دارد خدا ملک او را. (از منتهی الارب ) (از قطرالمحیط) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تؤطید شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَع َ دِ ل ل ] (اِخ ) محتسب . حسین بن احمدبن محمدبن زکریا. معروف به شیعی . یکی ا ز دهات رجال ازمردم صنعای یمن . و او به بصره یا شهری دیگر از عراق محتسب بود. و سپس طریقت اسماعیلیان گرفت و از دعاة آنان گشت . و در سفری به مکّه با مردم بربر آش...