کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توضح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توضح
لغتنامه دهخدا
توضح . [ ت َ وَض ْ ض ُ ] (ع مص ) بجای آوردن و هویدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). هویدا شدن . (دهار). واضح و روشن و آشکار شدن . (از اقرب الموارد). پیدا و آشکار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
توزه
فرهنگ فارسی معین
(تُ زَ یا زِ) (اِمر.) پوست درخت خدنگ ، ت وز.
-
توزه
لغتنامه دهخدا
توزه . [ زِ ] (ص نسبی ، اِ) به معنی توز است که پوست درختی باشد و آن را بر زین اسب و کمان و امثال آن پوشند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). رجوع به توز شود.
-
جستوجو در متن
-
شجا
لغتنامه دهخدا
شجا. [ ش َ ] (اِخ ) نام اجدادی است . (منتهی الارب ). || نام آبی است در توضح بعد از دیار عنیزة. (از معجم ما استعجم ). || نام وادیی است میان مصر و مدینه .(از معجم البلدان ). نام وادیی است . (منتهی الارب ).
-
مقراة
لغتنامه دهخدا
مقراة. [ م ِ ] (اِخ ) مقراة و توضح نام دو قریه است از نواحی یمن که در شعر امروءالقیس آمده . (از معجم البلدان ). نام جایگاهی است . (مهذب الاسماء). موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : فتوضح فالمقراة لم یعف رسمهالمانسجتها من جنوب و شمأل .امروءا...
-
دخول
لغتنامه دهخدا
دخول . [ دَ ] (اِخ ) نام موضعی است . نام وادیی است به زمین یمامه ... خارزنجی گوید چاه پاکیزه ٔ پرآب است و نصر گفته است دخول موضعی است در دیار بنی ابی بکربن کلاب و ابوسعید در شرح قصیده ٔ امروءالقیس گوید دخول و حومل و مقراة و توضح میان امرة و اسودالعین...
-
قاع موحوش
لغتنامه دهخدا
قاع موحوش . [ ع ِ م َ ] (اِخ )موضعی است در یمامه . یحیی بن طالب گوید : بعدنا و بیت اﷲ عن ارض قرقری و عن قاع موحوش و زدنا علی البعد.و نیز در این شعر که درباره ٔ سرزمین قرقری شاعری دیگر سروده قاع موحوش را اراده کرده است : ایا اثلاث القاع من بطن توضح حن...
-
متوضح
لغتنامه دهخدا
متوضح . [ م ُ ت َ وَض ْ ض ِ ] (ع ص ) پیدا و آشکار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). واضح و پیدا و نمایان و آشکار. (ناظم الاطباء). و رجوع به توضح شود. || آنکه در راه ظاهر و آشکار گردد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ال...
-
حجرالیمامة
لغتنامه دهخدا
حجرالیمامة. [ ح َ ج َ رُل ْ ی َ م َ ] (اِخ ) دمشقی درذیل بلادالیمامة گوید: و کانت تسمی جوّ ثم لما وقعت ،فیها الیمامة الزرقاء و کانت من طسم سمی جوّ الیمامة ثم حذف الجو استثقالا و قیل الیمامة و مصر هذا السقع الحجر، و یسمی حجر الیمامة، و هی تشتمل علی خط...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن اسحاق بن موسی بن مهران اصفهانی مکنی به ابونعیم . محدّثی مشهور است و کتابی مأثور دارد مسمّی بحلیةالأولیاء که نام شریف آن تصنیف منیف در السنه ٔ علماء دائر است ومضامین اعجازآئینش در صحف مناقب ائمه ٔ دین سائر،...