کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توشمال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توشمال
/to(u)šmāl/
معنی
خوانسالار؛ چاشنیگیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توشمال
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) خوانسالار.
-
توشمال
لغتنامه دهخدا
توشمال . (اِ) خوانسالار. (فرهنگ رشیدی ). کاول و خوانسالار. (غیاث اللغات ). در رشیدی خوانسالار و رکابدار و درسرکار شاه ، توشمال باشی گویند از اهل زبان به تحقیق پیوسته . (آنندراج ). ناظرو خوانسالار و چاشنی گیر. (ناظم الاطباء) : بر سفره کشید توشمالش خوا...
-
توشمال
لغتنامه دهخدا
توشمال . (اِخ ) تیره ای از ایهاوند هفت لنگ . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 شود.
-
توشمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] [قدیمی] to(u)šmāl خوانسالار؛ چاشنیگیر.
-
توشمال
لهجه و گویش تهرانی
مقامی بین دهخدا و بخشدار
-
واژههای مشابه
-
ده توشمال
لغتنامه دهخدا
ده توشمال . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 36هزارگزی جنوب ملایر. سکنه 357 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده توشمال
لغتنامه دهخدا
ده توشمال . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 42هزارگزی شمال باختری داران . دارای 300 تن سکنه است . آب آن از قنات و چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
جستوجو در متن
-
کاوول
لغتنامه دهخدا
کاوول . (اِ) بمعنی چاشنی گیراست که سفره چی باشد و بکاول را نیز میگویند که ترکان توشمال گویند. (برهان ). کاول . رجوع به کاول شود.
-
ریزه وند (ریزوند)
واژهنامه آزاد
قدیمی ترین مردمان و ساکنان اولیه پشتکوه ایلام که قبل از ورود خان والی ابوقداره به پشتکوه در آنجا سکونت داشتند و از نظام ایلیاتی که مقام آن توشمالی بود برخوردار بودند که بعد از ورود والی ابوقداره ،به پشتکوه طی چند جنگ ایل ریزه وند از هم پاشید و والی د...
-
غربتی
لغتنامه دهخدا
غربتی . [ غ ُ ب َ ] (ص نسبی ، اِ) کولی . غربال بند. لولی . قرشمال . توشمال . لولی . زط. قره چی (یا غره چی ). چینگانه . رجوع به لولی شود. || در تداول مردم شیراز، غیر شیرازی .
-
چاشنی گیر
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - مزه چِش ، کسی که اندکی از غذا را برای معلوم کردن طعم و مزة آن می چشد. 2 - مدیر مطبخ ، حاکم آشپزخانه ، توشمال . 3 - قسمت کنندة طعام .
-
ایهاوند
لغتنامه دهخدا
ایهاوند. [ وَ ] (اِخ ) شعبه ای از طایفه ٔ هفت لنگ بختیاری و دارای شعب زیر است : احمد خسروی ، توشمال ، عملجات ، چقاخورنشین ، ایهاوند، مال میری ، شهومیر، زنبور. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
-
چال زغال (زخال)
واژهنامه آزاد
چال زغال واقع در شهرستان چرداول استان ایلام می باشد.و مرز بین ایل ریزوند به ریاست توشمال صیدرضا احمدی و ایل بیژنوند هلیلان با ریاست محمدرحیم خان دارابی می باشد و در روستای بلاوه خشکه واقع می باشد.