کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توسد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توسد
/tavassod/
معنی
۱. بالش زیر سر نهادن؛ چیزی را برای خود بالین ساختن.
۲. تکیه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توسد
لغتنامه دهخدا
توسد. [ ت َ وَس ْ س ُ ] (ع مص ) چیزی را بالش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (از آنندراج ). و ساده زیر سرگذاشتن . (از اقرب الموارد). بالین گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). بالش قرار داده شدن . تکیه کردن و گذاشتن سر خود را بر بالش . (ناظم الا...
-
توسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavassod ۱. بالش زیر سر نهادن؛ چیزی را برای خود بالین ساختن.۲. تکیه کردن.
-
جستوجو در متن
-
متوسد
لغتنامه دهخدا
متوسد. [ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] (ع ص ) آنکه بالین گرداند چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که قرار میدهد چیزی را زیر سر خود مانند بالش . (ناظم الاطباء). و رجوع به توسد شود.
-
توسید
لغتنامه دهخدا
توسید. [ ت َ] (ع مص ) چیزی را بالش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تکیه جای و بالین گردانیدن جهت کسی چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بالش گردانیدن برای کسی . (آنندراج ). رجوع به توسد شود.
-
تحسیب
لغتنامه دهخدا
تحسیب . [ ت َ ] (ع مص )سیر خورانیدن و سیر نوشانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || کسی را چندان عطا دادن تا خوشنود شود. (تاج المصادر بیهقی ). دادن آنچه شخص بدان خوشنود شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داد...
-
ارطی
لغتنامه دهخدا
ارطی . [ اَ طا / اَ ] (ع اِ) بلغت رومی درخت وزک را گویند که پده است و بعربی غرب خوانند. (برهان قاطع). درختی است که شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ بید و برگش پهن است و برِ آن تلخ و مانند عناب و تر و تازه ٔآنرا شتر میخورد. بیخهایش سرخ است . (آنندراج ). گیاهی...