کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
توذ
لغتنامه دهخدا
توذ. (اِخ ) قریه ای است از قراء سمرقند که در سه فرسنگی آن واقع است . محمدبن ابراهیم بن خط-اب توذی و پسر او ابواللیث نصربن محمدبن ابراهیم توذی بدان نسبت دارند. (از معجم ال-ب-لدان ).
-
توذ
لغتنامه دهخدا
توذ. (اِخ ) قریه ای است از قراء مرو... و اکثر آن را توث نامند. (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
toze
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توز
-
متوز
لغتنامه دهخدا
متوز. [ م ُ ت َوْ وَ ] (ع ص ) به توز، یعنی کا«؟» خدنگ گرفته . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). به توز پوشیده . و رجوع به توز شود.
-
کینه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kinedār = کینهتوز
-
توزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به توز، شهری قدیمی در فارس که در قرن هشتم هجری ویران گردید و در آن نوعی پارچۀ کتانی مرغوب میبافتهاند) ‹توجی› [قدیمی] tuzi تهیهشده در توز.
-
spiteful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرمانه، کینه توز، معاند
-
implacable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل قبول، کینه توز، سنگ دل
-
اشترکین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شترکین، اشترکینه› [قدیمی] 'oštorkin کینهتوز؛ کینهدار؛کینهجو، مانند شتر.
-
بدکینه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badkine سخت کینهتوز؛ بسیار کینهجو؛ کینهکش.
-
اشتردل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص .) 1 - ترسو. 2 - کینه توز.
-
حقود
دیکشنری عربی به فارسی
منفور , بدخواه , بدنهاد , نحس , کينه توز , معاند
-
vengeful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقام، کینه توز، انتقام جو، بشدت، باخشونت
-
شترکین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اشترکین› [قدیمی، مجاز] šotorkin کینهتوز؛ کینهدار؛ کینهجو مانند شتر.