کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توزین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توزین
/to[w]zin/
معنی
۱. وزن کردن؛ سنجیدن.
۲. [قدیمی، مجاز] خود را آمادۀ قبول کاری یا پیشامدی کردن؛ سنگینی کاری را تحمل کردن و دل بر آن نهادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سنجیدن، وزن کردن،
۲. سنجش
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توزین
واژگان مترادف و متضاد
۱. سنجیدن، وزن کردن، ۲. سنجش
-
توزین
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) وزن کردن .
-
توزین
لغتنامه دهخدا
توزین . [ ت َ ] (ع مص ) دل نهادن بر... .وزن نفسه علی ؛ کذا توزیناً، وطنها. (از اقرب الموارد). || سنجیدن و وزن کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سنجش . ج ، توزینات . (فرهنگ فارسی معین ).
-
توزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوزین] to[w]zin ۱. وزن کردن؛ سنجیدن.۲. [قدیمی، مجاز] خود را آمادۀ قبول کاری یا پیشامدی کردن؛ سنگینی کاری را تحمل کردن و دل بر آن نهادن.
-
واژههای مشابه
-
load weighing
توزین بار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تعیین وزن بار وسیلۀ نقلیۀ ریلی ازطریق اندازهگیری بخشی از بار و برآورد وزن کل بار با استفاده از شیر توزین
-
weighing valve
شیر توزین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی شیر که از آن برای توزین بار وسیلۀ نقلیۀ ریلی استفاده میشود
-
توزین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مقياس
-
جستوجو در متن
-
weighings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توزین
-
weighing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توزین
-
نکش
لهجه و گویش تهرانی
بدون توزین
-
weighing machine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستگاه توزین
-
کش و مَن
فرهنگ گنجواژه
توزین، کشیمن.
-
weighers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزنه برداری، توزین کننده، وزن کننده