کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تور زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تور زدن
لهجه و گویش تهرانی
بدام انداختن،رابطه بر قرار کردن
-
واژههای مشابه
-
تُوْر
لهجه و گویش گنابادی
touwr در گویش گنابادی یعنی صید ، شکار ، طعمه
-
تَوَر
لهجه و گویش بختیاری
tavar تَبَر.
-
تَوَر
لهجه و گویش بختیاری
ta:var توان، قدرت.
-
تور بند ،خانه تور
لهجه و گویش تهرانی
محلی برای کبوترها که با توری محافظت میشود
-
تور کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به دام انداختن، شکار کردن، صید کردن ۲. رام کردن (جنسمخالف)
-
safety net
تور ایمنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوعی تور قابل نصب در تونل باد برای مهار مدلهای درحالپرواز یا اجزای جداشده از آنها با کمترین خسارت
-
cargo net
تورِ بار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تور چهارگوش بزرگ سیمی یا ریسمانی برای بارگیری و تخلیۀ بارهای کوچک که هر گوشۀ آن به حلقهای برای اتصال به بارقلاب منتهی میشود
-
تئومس تور
لغتنامه دهخدا
تئومس تور. [ ت ِ ءُ م ِ ] (اِخ ) در دوران شاهنشاهی خشایارشا جبار جزیره ٔ «سامُس » بود. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 865 شود.
-
شاه تور
لغتنامه دهخدا
شاه تور. (اِخ ) دهی از دهستان روددشت بخش کوهپایه شهرستان اصفهان . دارای 583 تن سکنه . آب آن از قنات و زاینده رود. محصول آن غلات و پنبه و هندوانه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
تور انداختن
لغتنامه دهخدا
تور انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) افکندن و گستردن تور در زمین و هوا و آب برای گرفتن مرغ و ماهی . (از یادداشتهای به خط مرحوم دهخدا).- به تور انداختن ؛ در تداول مردم ، صید کردن . به دام افکندن کسی یا شکاری را. رجوع به تور شود.
-
تور شدن
لغتنامه دهخدا
تور شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متوحش شدن و پریدن کبوتر یا مرغی دیگر. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به تور شود.
-
تور یاتله
دیکشنری فارسی به عربی
کدح
-
تُور جُوال
لهجه و گویش بختیاری
turjuâl توبره جَوال، جَوال کوچک.