کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توریدن
/turidan/
معنی
۱. شرمنده شدن.
۲. رمیدن؛ دور شدن و به یکسو رفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توریدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - شرمنده گردیدن . 2 - رمیدن .
-
توریدن
لغتنامه دهخدا
توریدن . [ دَ ] (مص ) به معنی تولیدن باشد که رمیدن و دور شدن و به یک سو رفتن است . (برهان ). به معنی رمیدن و دور شدن بود و تولیدن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). تولیدن و گریختن و رمیدن و دور شدن و به یک سو رفتن . (ناظم الاطباء). || شرمنده شدن در حضور ...
-
توریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹تولیدن› [قدیمی] turidan ۱. شرمنده شدن.۲. رمیدن؛ دور شدن و به یکسو رفتن.
-
جستوجو در متن
-
تریدن
لغتنامه دهخدا
تریدن . [ ت ُ دَ ] (مص ) رمیدن . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ). رمیدن و گریختن . (ناظم الاطباء). رمیدن و شوریدن ، مرادف توریدن . (فرهنگ رشیدی ).
-
فاتوریدن
لغتنامه دهخدا
فاتوریدن . [ دَ ] (مص مرکب ) توریدن . بمعنی رم کردن و دوررفتن . فاتولیدن . ریشه اش در سنسکریت «تورا» بمعنی تند رفتن و دور رفتن و «فا» مزید مقدم (پیشاوند) است . (فرهنگ نظام ). به یک طرف نگه داشتن . || حذر کردن . || ترسناک شدن . || برطرف کردن . (ناظم ا...
-
تول
لغتنامه دهخدا
تول . (اِ) تُل . به معنی جنگ و پرخاش . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شورش و وحشت وغوغا. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). کارزارو جنگ و پرخاش و ستیزه . (ناظم الاطباء) : سنان صاعقه برزد سر از دریچه ٔ شب چو از درون سپه ، روز ت...
-
تور
لغتنامه دهخدا
تور. (ص ، اِ) گیاهی باشد ترش مزه که آن را در آش ها کنند. (برهان ). گیاهی است ترش مزه ، که آن را ترشه نیز گویند و در آشها کنند. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). گیاهی ترش که در آش کنند. (ناظم الاطباء). نام گیاهی است ترش مزه . (غیاث اللغات ) (الفاظ...