کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توره
/ture/
معنی
شغال: ◻︎ تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از روبه و توره (قطران: رشیدی: توره).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شغال
دیکشنری
jackal
-
جستوجوی دقیق
-
توره
واژگان مترادف و متضاد
شغال
-
توره
فرهنگ فارسی معین
(تُ رَ) شغال ، تورک هم گویند.
-
توره
لغتنامه دهخدا
توره . [ ت َ رِ ] (اِ) فرزند عزیز و گرامی را گویند. (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). خواه پسر باشد یا دختر. (ناظم الاطباء). در اوستا تئورونه صفت است به معنی جوان و برای بچه ٔ آدمی و جانور بکار رفته و توره (شغال ) و توله از همین ریشه است...
-
توره
لغتنامه دهخدا
توره . [ ت َ وَرْ رُه ْ ] (ع مص ) نادانستگی و نااستادی کردن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
توره
لغتنامه دهخدا
توره . [ رَ / رِ ] (اِ) جانوری است که او را شغال گویند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از ناظم الاطباء). ابن آوی . (ربنجنی ). پهلوی تورک به معنی شغال یا تورک و بلوچی تولاگ و تولاغ و...
-
توره
لغتنامه دهخدا
توره . [ رِ ] (اِخ ) ژاک گیوم . از سیاستمداران فرانسه (1746-1794 م .) و رئیس مجلس فرانسه بود. تقسیم فرانسه به استانها از پیشنهادهای او بود. وی در شورای انقلاب محکوم بمرگ گردید و بوسیله ٔ گیوتین اعدام شد. (از لاروس ).
-
توره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تورک› (زیستشناسی) [قدیمی] ture شغال: ◻︎ تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از روبه و توره (قطران: رشیدی: توره).
-
توره
دیکشنری فارسی به عربی
ثعلب
-
توره
واژهنامه آزاد
شهر توره به خاطر وجود کاروانسرا بین جاده بین المللی به معنی توی راه- توی ره- توره که نام امروزی همین شهر هم توره میباشد.
-
توره
واژهنامه آزاد
روباه[toore]
-
واژههای مشابه
-
تورة
لغتنامه دهخدا
تورة. [ ت َ رَ ] (ع اِ) دختری که میانجی گری کند میان عشاق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تور شود.
-
توره سرا
لغتنامه دهخدا
توره سرا. [ رِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان است که در شهرستان شهسوار واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
انگورک توره
لغتنامه دهخدا
انگورک توره . [ اَ رَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) تاجریزی . عنب الثلعب . سگ انگور.روباه تربک . روبا. اورنج . حب الفنا. ربرق . لما. رزه . ثلثان . اولنج . فنا. بارج . طولیدون . (یادداشت مؤلف ).و رجوع به طولیدون و بارج و ثلثان و تاجریزی شود.
-
میل تَوَره
لهجه و گویش بختیاری
mil-tavara 1. شببند (میلهاى آهنى براى بستن دروازه)؛ 2. میله فلزى که سنگ زبرین آسیاب آبى را به چرخش درمىآورد؛ 3. میله چوبى یا فلزى که به دو سر گلینه در خرمنکوب وصل است. (تصویر) چونورگ.