کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تورب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تورب
/turb/
معنی
نوعی زغال طبیعی به رنگ قهوهای تیره، دارای ۵۰% تا ۶۰% کربن که به هنگام سوختن بوی آمونیاک میدهد، و از رسوب تدریجی گیاهان آبی، مانند جلبکها و خزهها تولید میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
peat, turf
-
جستوجوی دقیق
-
تورب
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نوعی زغال طبیعی به رنگ قهوه ای تیره که صدی پنجاه تا صدی شصت جزو کربن دارد و از خزه ای مخصوص تولید می شود.
-
تورب
لغتنامه دهخدا
تورب . (فرانسوی ، اِ) از زغالهای سوختنی است که از تغییر و دگرگونی مواد نباتی در زیر آبها بوجود می آید. از اقسام زغال سنگ است ، از خزه های مخصوصی تشکیل شده که نوع عمده ٔ آن اسفنی (بفارسی اُشنه ) میباشد. این خزه ها پیوسته از بالا روییده و از پایین ریشه...
-
تورب
لغتنامه دهخدا
تورب . [ ت َ رَ ] (ع اِ) لغتی است در تراب . (منتهی الارب ). مرادف تراب ؛ یعنی خاک . (ناظم الاطباء). رجوع به تراب و توراب شود.
-
تورب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tourbe] (زمینشناسی) turb نوعی زغال طبیعی به رنگ قهوهای تیره، دارای ۵۰% تا ۶۰% کربن که به هنگام سوختن بوی آمونیاک میدهد، و از رسوب تدریجی گیاهان آبی، مانند جلبکها و خزهها تولید میشود.
-
جستوجو در متن
-
peat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذغال سنگ، ذغال سنگ نارس، تورب، کود گیاهی، زن فاسد
-
peats
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرگردان، ذغال سنگ نارس، تورب، کود گیاهی، زن فاسد
-
توراب
لغتنامه دهخدا
توراب . [ ت َ ] (ع اِ) لغتی است در تراب . (منتهی الارب ).مرادف تراب ؛ یعنی خاک . (ناظم الاطباء). خاک . (مهذب الاسماء). تَورَب . تَیرَب . به معنی تراب ؛ یعنی خاک . (از اقرب الموارد). رجوع به تراب و تورب و تیرب شود.
-
تراب
لغتنامه دهخدا
تراب . [ ت ُ ] (ع اِ) خاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء). بعربی خاک را گویند. (برهان ) (جهانگیری ). خاک خشک . (غیاث اللغات ). زمین نرم . (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ، اتربه ، تربان ، و در آن ده لغت ...
-
موم
لغتنامه دهخدا
موم . (اِ) ماده ٔ زردرنگ و نرم و بسیار قابل جذب که آن را زنبور عسل حاصل می کند و به تازی شمع گویند. (ناظم الاطباء). اسم فارسی شمع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (آنندراج ). مومها در حرارت معمولی جامدند، در الکل و آب غیرمحلولند و در اتر و سولفوردوکربن قاب...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (ع حرف ) مؤلف منتهی الارب آرد: واو حرفی است از حروف هجا و به چند وجه می آید:الف - واو عاطفة که عاطف آن برای مطلق جمع است و در مواردی به کار میرود از قبیل اینکه عطف شود چیزی بر مصاحبش . مانند: «فانجیناه و اصحاب السفینة». (قرآن 15/29). یا عطف شود ب...
-
خاک
لغتنامه دهخدا
خاک . (اِ) یکی از عناصر اربعه است و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 369) (فرهنگ جهانگیری ). بر طبق رأی قدماء طبیعت آن سرد و خشک است و آنها می پنداشتند که طرز قرار گرفتن عناصر بترتیب زیر است : ابتداء کره ٔخاک است بر رو...