کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
hemangioma
خونرگتود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] 1. تودینۀ خوشخیم یا بدخیمی که از رگهای خونی تشکیل میشود 2. شکل معمول حاصل از تغییرشکل رگها، معمولاً در نوزادان و کودکان، که شامل رگهای خونی تازهتشکیلشده در نتیجۀ تغییرشکل بافت تندهرگ در دورۀ جنینی است
-
cerebellar hemangioblastoma
تندهرگتود مخچهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تندهرگتودی اغلب کیسهای که در مخچه ایجاد میشود
-
epithelioid hemangioendothelioma
درونرگتود پوششواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نورویش خوشخیم یا بدخیم و نادری که رگهای متوسط و بزرگ را مبتلا میکند و مشخصۀ آن تکثیر پوششوار یاختههای پوششی است
-
vertebral hemangioendothelioma
درونرگتود مهرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینۀ خوشخیم نخاع که ممکن است با گسترش یا خونریزی، مجرای نخاعی را تحت فشار قرار دهد
-
واژههای همآوا
-
طود
لغتنامه دهخدا
طود. [ طَ ] (اِخ ) شهرکی به صعید اعلی ، فرازِ قوص و فرودِ اسوان دارای مناظر و بستانها، آن را امیر درباس الکردی معروف به احول ، به روزگار الملک الناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب بساخته است . (معجم البلدان ).
-
طود
لغتنامه دهخدا
طود. [ طَ ] (اِخ ) نام کوهی که مشرف است بر عرفه بجانب صنعاء کشیده شود و بسبب بلندی بدان سراة نیز نام دهند و سراة هر چیز پشت آن چیز باشد. (معجم البلدان ).
-
طود
لغتنامه دهخدا
طود. [ طَ ] (ع اِ) کوه . (منتهی الارب ). کوه بزرگ . (منتهی الارب ) (دهار) (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء). کوه کلان . (غیاث ). ج ، اطواد، طودة : اگرچه در رزانت وقار طود اسم بود لطمه ٔ موج خشم او از بحر خضم حکایت میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 369). || ...
-
طود
لغتنامه دهخدا
طود.[ طَ ] (ع مص ) پاییدن . قرار گرفتن . (منتهی الارب ).
-
طود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] to[w]d کوه بزرگ.
-
تَوَدُّ
فرهنگ واژگان قرآن
دوست دارد(ود نوع خاصي از حب و دوست داشتن است و آن حبي است که آثار و پيامدهايي آشکار دارد )(مؤنث)
-
طَّوْدِ
فرهنگ واژگان قرآن
قطعه اي عظيم از کوه
-
جستوجو در متن
-
embryonal carcinosarcoma
گوشتپوشچنگار رویانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← تندهتود
-
melanotic carcinoma
سیهپوشچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← سیهتود
-
melanocarcinoma
سیهچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← سیهتود