کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تودۀ مطبق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
stand development
توسعۀ توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] تغییر و گسترش ساختار تودۀ جنگلی در طی زمان
-
stand density
تراکم توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] معیار کمّی موجودی توده برحسب تعداد درختان یا سطح برابر سینه یا حجم در واحد سطح یا هر معیار تثبیتشدۀ دیگر
-
pluton
ژرفتوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تودۀ نفوذی آذرین ژرف
-
stand structure 1
ساختار توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] توزیع افقی و عمودی اجزای یک تودۀ جنگلی، شامل ارتفاع و قطر و لایههای تاج و تنههای درختان و نیز بوتهها و گیاهان علفی اشکوب زیرین و خشکهدارها و دارماندها
-
biomass 2, biological mass
زیستتوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] کل تودۀ موجودات زنده در یک محیط خاص زیستی
-
biomass 1
زیتوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی، شیمی] [زیستشناسی، شیمی] 1. وزن تر یا خشک موجود یا موجودات زندۀ یک زیستگاه یا یک تراز تغذیۀ معین در زمانی مشخص [زیستشناسی] 2. مادۀ آلی که برای تولید انرژی به کار میرود
-
stand composition
ترکیب توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نسبت هرگونۀ درختی در یک توده برحسب درصدی از تعداد کل درختان یا سطح برابر سینه یا حجم تمامی گونهها
-
stand age, age of stand
سن توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] میانگین سن درختان یک تودۀ جنگلی
-
پیتوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← تودۀ عصبی
-
stand origin
خاستگاه توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مبنای پیدایش گیاهان در محل
-
توده شناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. شِ) (حامص .) دانشی که به شناسایی آداب و رسوم و ترانه های تودة مردم می پردازد.
-
ریگ توده
لغتنامه دهخدا
ریگ توده . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) تپه و پشته ٔ ریگ . (ناظم الاطباء). توده ٔ ریگ . ریگ پشته . (یادداشت مؤلف ).
-
خاک توده
لغتنامه دهخدا
خاک توده . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) توده ٔ خاکی که برای مشق تیراندازی سازند. (آنندراج ) : خاک توده ٔ زمین به آماجش سینه سپر ساخته . قزوینی در ابواب الجنان . (از آنندراج ). || گلوله های خاک که اطفال با آن بازی می کنند : خاقانیا نه طفلی از این خاک توده چ...
-
توده ٔ کافور
لغتنامه دهخدا
توده ٔ کافور. [دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) انبار برف . (ناظم الاطباء). بمجاز، تل برف . پشته ٔ برف : بر کوه از آن توده ٔ کافور گرانبارخورشید سبک کرد سر آن بار گران را. سنائی .گر به دی مه بر زمین مرده از بهر حنوطتوده ٔ کافور و تنگ زعفران افش...
-
توده کردن
لغتنامه دهخدا
توده کردن . [دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون تلی ساختن ، مانند خرمن جو و گندم و مانند آن . (صحاح الفرس از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تپه کردن . پشته کردن . تل کردن . انباشته کردن . جمع کردن و فراهم ساختن چیزی : چو توده همی کرد زر و گهربها برگرفت آن خر...