کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توجیه سخن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توجیه سخن
لغتنامه دهخدا
توجیه سخن . [ ت َ / تُو هَِ س ُ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا آنست که نسبت افعال و اقوال و حرکات و سکنات و جز آن بر هر ذاتی موافق کند یا بر حکم اصطلاح و استعمال یا بر حکم اعتیاد، چنانکه آدمی را گفتن و خوردن و آشامیدن و بلبل و طوطی را سخن و ...
-
واژههای مشابه
-
توجيه
دیکشنری عربی به فارسی
دستور دهنده , متضمن دستور , امريه , راهنمايي , هدايت , راهنما , رهبري , رهنمود , راهبرد , رهنمون , شاقول , گرايش , جهت , جهتيابي , مسيرگزيني , مسيريابي
-
briefing
توجیه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مرور شفاهی اطلاعات و آموزشهای مربوط به هر پرواز، قبل از پرواز
-
orientation 1
توجیه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] قرار دادن عکس یا نقشه یا مدل بهصورتیکه همۀ امتدادها با امتدادهای نظیر شیء یا موضع مورد نظر موازی باشد
-
outer orientation, exterior orientation
توجیه بیرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] بازیابی موقعیت و جهت دوربین در لحظۀ عکسبرداری
-
pilot briefing
توجیه خلبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] گزارش شفاهی پیشبین به خلبان یا خدمۀ پرواز دربارۀ شرایط جوّی مسیر، قبل از برخاست
-
inner orientation, interior orientation
توجیه درونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] بازیابی دقیق فاصلۀ کانونی و مختصات نقطۀ اصلی دوربین و مقادیر تابیدگیهای شعاعی و مماسی عدسی
-
absolute orientation
توجیه مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] مقیاسگذاری و تراز کردن و توجیه یک یا چند مدل برجسته متناسب با نقاط واپایش زمینی
-
relative orientation
توجیه نسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] قرار دادن یک جفت عکس همپوش در موقعیت و وضعیت صحیح نسبت به یکدیگر
-
توجیه کردن
لغتنامه دهخدا
توجیه کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ](مص مرکب ) موجه ساختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || توجیه کردن کلامی را؛ تأویل کردن آن . معنی به کلمه یا کلامی دادن . معنیی به عبارت یا کلمه یا عمل کسی دادن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). تعبیرو تفسیر کردن . حجت و ...
-
توجیه محال
لغتنامه دهخدا
توجیه محال . [ ت َ / تُو هَِ م ُ /م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا آنست که ازدواج ضدین و اجتماع نقیضین را صورت بندد، مثاله شعر:در میان کسوت عباسیان رخسار اوروز عید اندر شب قدر است پیدا آمده .(از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
توجیه واقع
لغتنامه دهخدا
توجیه واقع. [ ت َ / تُو هَِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا آنست که در وصف چیزی و شرح حالی صورت واقعه را توجیه کند، مثلاً واقع آنست که چون کسی بعد از دیری بر کسی آمدن گیرد، آن شخص که بر او آینده می آید، برود و در زیر پای او غلطدو آینده برخیزد...
-
توجیه پذیر
لغتنامه دهخدا
توجیه پذیر. [ ت َ / تُو پ َ ](نف مرکب ) قابل توجیه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
توجیه نویس
لغتنامه دهخدا
توجیه نویس . [ ت َ / تُو ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه حواله ٔ برات دیوانی را می نویسد. (ناظم الاطباء). رجوع به توجیه شود.