کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توجه کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توجه کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَخَذَ بالْحُسْبانِ
-
واژههای مشابه
-
attention span
گسترۀ توجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] 1. تعداد موضوعاتی که در یک ارائۀ کوتاه بهصورت مجزا درک میشوند 2. مدتزمانی که فرد میتواند بر یک موضوع تمرکز کند
-
area of interest
منطقۀ توجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] منطقۀ تحت فرمان فرمانده که متناسب با اهداف جاری عملیات است و منطقۀ نفوذ و مناطق همجوار آن را شامل میشود و تا خاک دشمن نیز گسترش مییابد
-
توجه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. التفات کردن، اعتنا کردن، مراعات کردن، رعایت کردن ۲. روی آوردن ۳. تیمار داشتن، غمگساری کردن، غمخواری کردن ۴. دلسوزی کردن ۵. دقت کردن
-
توجه کردن
فرهنگ واژههای سره
پرداختن به
-
جالب توجه
فرهنگ واژههای سره
نگریستن
-
جلب توجه
فرهنگ واژههای سره
درکشی، شیفتگی، نگرکش
-
بی توجه
فرهنگ واژههای سره
بی پروا
-
قابل توجه
فرهنگ واژههای سره
در خور نگرش، چشمگیر
-
attention seeking
توجهطلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هرگونه رفتاری که برای جلب تأیید و توجه دیگران صورت گیرد
-
توجه داشتن
لغتنامه دهخدا
توجه داشتن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ت َ ] (مص مرکب ) دقت داشتن . زیر نظر داشتن . مراقب بودن . || نگاه و نظر مرحمت به کسی یا چیزی داشتن . رجوع به توجه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
توجه کردن
لغتنامه دهخدا
توجه کردن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توجه نمودن . دقت کردن . روی کردن به چیزی . مراقبت کردن . || نظر مرحمت بکسی داشتن . ملاطفت و مهربانی کردن بکسی . ابراز علاقه کردن بکسی . رجوع به توجه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
توجه نمودن
لغتنامه دهخدا
توجه نمودن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ] (مص مرکب ) ملاطفت کردن . نوازش نمودن . (ناظم الاطباء). توجه کردن . || روی نهادن به ... روی کردن به ... روی بسوی چیزی یا کسی کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توجه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
توجه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احضر , خيمة , علامة , ملاحظة