کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توثیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توثیف
لغتنامه دهخدا
توثیف . [ ت َ ] (ع مص ) دیگپایه ساختن جهت دیگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
توصیف
واژگان مترادف و متضاد
۱. تشریح، تعریف، توضیح، شرح، وصف ۲. ستایش کردن، ستودن، وصف کردن
-
توصیف
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - وصف کردن . 2 - ستودن .
-
توصیف
لغتنامه دهخدا
توصیف . [ ت َ ] (ع مص ) نیک صفت کردن . (آنندراج ). وصف و بیان حال . (ناظم الاطباء). وصف کردن . نشانی دادن . نشان گفتن . پیرایه گفتن . ستودن . ستایش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
توصیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوصیف] to[w]sif وصف کردن؛ بیان کردن صفت کسی یا چیزی.
-
توصیف
واژهنامه آزاد
وصف کردن، تعریف.
-
جستوجو در متن
-
اثفاء
لغتنامه دهخدا
اثفاء. [ اِ ] (ع مص ) برای دیگ دیگپایه کردن . ایثاف . تأثیف . توثیف .
-
ایثاف
لغتنامه دهخدا
ایثاف . (ع مص ) دیگ پایه ساختن جهت دیگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). توثیف . (منتهی الارب ).