کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توتی
/tuti/
معنی
= طوطی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توتی
لغتنامه دهخدا
توتی . (اِ) توتک است و معرب آن توطی (کذا) است . (فرهنگ جهانگیری ). مرغ معروف که طوطی گویند. (فرهنگ رشیدی ). طوطی . (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به طوطی شود. || جهاز. کشتی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). کشتی ، و شاهد آن به نظر نرسید ...
-
توتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tuti = طوطی
-
واژههای مشابه
-
زبان توتی
لغتنامه دهخدا
زبان توتی . [ زَ ] (اِ مرکب ) یا طوطی . گیاهی است و توتی مرغی است سبز و گویا و معروف . و این لغت فارسی است و در فارسی طاء نیامده و آنرا معرب کرده اند و به عربی آنرا ببغا گویند بهر دو بای تازی و این که بعضی ببغا خوانده اند سهو است و آن باشه است . (انج...
-
شاه توتی
لغتنامه دهخدا
شاه توتی . (ص نسبی مرکب ) منسوب به شاه توت . || برنگ شاه توت . (یادداشت مؤلف ). سرخی روشن اندکی مایل بسیاهی . ارغوانی . قرمز تیره . رنگ گرفته از آب شاه توت . || آلوده به شاه توت . || فروشنده ٔ شاه توت . (یادداشت مؤلف ).
-
لحم توتی
لغتنامه دهخدا
لحم توتی . [ ] (اِ مرکب ) برآمدگی غدد طبیعی با قبض و بسط.
-
میوه توتی
دیکشنری فارسی به عربی
توة
-
واژههای همآوا
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی . (اِخ ) (ملک ...). عوفی در لباب الالباب گوید: مخدوم انوری ، از افاضل جهان و اعیان خراسان و میان او و اوحدالدین انوری مکاتبات و مشاعرات است ...گویند به سمع سلطان علاءالدین ملک الجبال رسانیدند که انوری تو را هجا گفته است و پای از حد خود فراتر نها...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی . (اِخ ) (مولانا...) در سلک شعراء مشهور قرن نهم هجری انتظام داشت . وی ترشیزی الاصل بود و میرزا ابوالقاسم بابر نسبت به او التفات و عنایات بسیار می نمود. و این مطلع از نتایج طبع نقاد اوست که ، بیت :جهان که حجره ٔ شش طاق و خانه ٔ دودر است ز چار رکن...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی . (اِخ ) آذربایجانی . نام شریفش ابوالفتح خان و خلف الصدق ابراهیم خلیل خان بن پناه خان حکمران شوشی است . همیشه در ایل جوانشیر ریاست و بزرگی داشته اند، معزی الیه بفضل و کمال و مناعت و جلال معروف و محمدصادق خان دنبلی مخاطب سلام عام حضرت خاقان مغفور...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی . (اِخ ) دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل در 10 هزارگزی باختر سکوهه و 7 هزارگزی شوسه ٔ زاهدان به زابل . جلگه و گرم و معتدل با 3400 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات و پنبه و صیفی . شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه ، ...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی .(اِ) پرنده ای است سبزرنگ از طایفه ٔ پسیتاسیده . و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است . طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند. ببغاء. طوطک . معرب توته ٔ هندی است . (فهرست مخزن الادویه ). معرب توتی و آن طائری است ...
-
طوطی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پرنده ای از راستة طوطیان ، دارای پرهای سبز و زرد و قرمز و زبان گوشتی و منقار خمیده و قوی که می تواند اصوات را تقلید کند.
-
طوطی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹توتی، طوطک، توتک› (زیستشناسی) tuti پرندهای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که میتواند بعضی اصوات را تقلید کند: ◻︎ در پس آینه طوطیصفتم داشتهاند / آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم (حافظ: ۷۶۲).