کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توبک
/tubak/
معنی
= توتک۳
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توبک
لغتنامه دهخدا
توبک . [ ب َ / ت َ / تُو ب َ ] (اِ) توپک . گنجینه و مخزن باشد... و بهمین معنی بجای بای ابجد تای قرشت و نون و یای حطی هر سه آمده است . (برهان ). گنجینه ،و به لغتی به جای باء، نون است . کذا فی شان الشعراء، و قیل با گاف فارسی . (شرفنامه ٔ منیری ). گنجین...
-
توبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tubak = توتک۳
-
جستوجو در متن
-
تونک
لغتنامه دهخدا
تونک . [ ن َ / ت َ ن َ ] (اِ) به معنی گنجینه و مخزن باشد.. و به این معنی بجای نون ،«بای » ابجد و «تای » قرشت و «یای » حطی هم به نظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ). گنجینه باشد و آن را توبک نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). گنجینه و مخزن و انبار. (ناظم ال...
-
تویک
لغتنامه دهخدا
تویک . [ ی َ ] (اِ مصغر) توی است که اندرون خانه و غیره باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گنجینه و مخزن . (برهان ) (آنندراج ). انبار آذوقه .(از ناظم الاطباء). رجوع به توی و توبک و توتک شود.
-
توبگ
لغتنامه دهخدا
توبگ . [ ب َ ] (اِ)گنجینه را گویند و در ادات الفضلا بجای با، تای فوقانی و در شرفنامه به نون آورده . (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). گنجینه و در آداب ، بجای با، تای قرشت و در شرفنامه نون آورده و گمان راقم آن است که پوتک باشد به بای فار...
-
توبکی
لغتنامه دهخدا
توبکی . (اِ) نام درمی است که در قدیم زده بودند و رایج بوده . (برهان ). زری که در قدیم رایج بود، عماره گوید ... و این نیز بوتکی باید به تقدیم با بر تا. (فرهنگ رشیدی ). یک قسم درمی که در قدیم رایج و معمول بوده . (ناظم الاطباء). رجوع به توبک و توبگ و تو...
-
گنج
لغتنامه دهخدا
گنج . [ گ َ ] (اِ)پهلوی گنج ، ارمنی گنج ، آرامی گینزا، گززا، عربی کنز. (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). زر و گوهری باشد که در زیر زمین دفن کنند.(برهان ). دفینه ای که پادشاهان نهند. (اوبهی ). رِکاز. دَفینَه . کَنز. مَفتَح . (منتهی الارب ) : در گنجهای کهن ...