کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توبه کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
repenters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توبه کنندگان، توبه کار
-
repenter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلیم، توبه کار
-
اواب
فرهنگ فارسی معین
(اَ وّ) [ ع . ] (ص .) توبه کار، توبه دار.
-
contrite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاجره، پشیمان، توبه کار، از روی توبه و پشیمانی
-
تایب
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . تائب ] (اِفا.) توبه کار، نادم .
-
penitent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجروح، تائب، توبه کار، پشیمان، نادم، اندوهناک
-
کار
لغتنامه دهخدا
کار. (اِ) آنچه از شخص یا چیزی صادر گردد و آنچه شخص خود را بدان مشغول سازد و فعل و عمل وکردار. (ناظم الاطباء). آنچه کرده و بجا آورده شود که الفاظ دیگرش عمل و فعل و شغل است . (فرهنگ نظام ). امر. شأن . اقدام . رفتار. رفتار و کردار : کار بوسه چو آب خورد...
-
کار پیش رفتن
لغتنامه دهخدا
کار پیش رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) پیشرفت کردن امر. جلو رفتن کار : گر سر ترک کلاه فقر داری ای فقیرچارترکت باید اول تا رود کار تو پیش ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش . خواجه سلمان (از آنندراج ).زاهد نخوری نقل ف...
-
تائب
لغتنامه دهخدا
تائب . [ ءِ ] (ع ص ) نعت است از توبه بمعنی بازگشتن از گناه . (منتهی الارب ). بازگردنده از گناه . توبه کار. توبه کننده . (غیاث ). ج ، تائبین . آنکه توبه کرده . نادم . آنکه بسوی خدا برگردد و از کرده پشیمان شود. بازگشته از گناه . بازایستنده از گناه . او...
-
بشر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bešr) (عربی) گشاده رویی ؛ (در اعلام) بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد میزیست و گروهی از صوفیان را در اطراف خود گرد آورد . گویند وی در آغاز به کار لهو و لعب مشغول بود و بر اثر تذکر موسی بن جعفر (ع) متنبه شد و توبه کرد .
-
ماری -مادلین
لغتنامه دهخدا
ماری -مادلین . [ دِ ] (اِخ ) (سنت ) توبه کار و تغییر دین داده بوسیله ٔ مسیح و اولین قدیسه در دین مسیح است . او خواهر «لازار» و «مارث » بود و روز 22 ژوئیه ذکران اوست . (از لاروس ).
-
ستوربانی
لغتنامه دهخدا
ستوربانی . [ س ُ ] (حامص مرکب ) عمل ستوربان . کار ستوربان : که بجان ایمن باشد که دشمنان قصد جان کنند... و خواهد که ستوربانی فرماید بر جای باشم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 235). خواجه [ احمد حسن ] گفت : از ژاژ خاییدن توبه کردی گفت [ ابوالفتح بستی ]: ای خد...
-
تهود
لغتنامه دهخدا
تهود. [ ت َ هََ وْ وُ] (ع مص ) آهستگی نمودن در سخن . || یهود شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). || پیوستگی جستن به رحم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیوستگی جستن به رحم یا به حرمت . (از اقرب الموارد)....
-
متهود
لغتنامه دهخدا
متهود. [ م ُ ت َ هََ وْ وِ ] (ع ص ) توبه کننده . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). توبه کرده . (ناظم الاطباء). التایب . (مهذب الاسماء). || جهود شونده . (آنندراج ). یهودی شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)) (یادد...
-
التوبه
لغتنامه دهخدا
التوبه . [ اَت ْ ت َ ب َ ] (ع مص ) توبه کردن . بازگشتن از گناه . || درتداول عامه ، عزم بر ترک کاری کردن . بکاری بازگشت نکردن : التوبه که این کار را بکنم ؛ هرگز نخواهم کرد.ما امت پیغمبریم التوبه التوبه از شمر و خولی بدتریم التوبه التوبه .