کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توبه شکسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
توبه سوز
لغتنامه دهخدا
توبه سوز. [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ] (نف مرکب )توبه سوزاننده . توبه شکن . باطل کننده ٔ توبه و عهد و میثاق . توبه را شکند و به گناه بازگرداند : بیا ساقی آن آتش توبه سوزبه آتشگه مغز من برفروز. نظامی .رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
توبه شکن
لغتنامه دهخدا
توبه شکن . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) آنکه می شکند عهد و میثاق خود را در توبه کردن . (ناظم الاطباء). آنکه خود توبه ٔ خود شکند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || که سبب شکستن توبه است . توبه شکننده دیگران را. (یادداشت ایضاً) : آمد آن نوبها...
-
توبه فرما
لغتنامه دهخدا
توبه فرما. [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ف َ ] (نف مرکب ) آنکه مردم را به سوی خدا و بازگشت از گناه امر کند. آنکه نهی از منکر و امر به معروف کند. آنکه گناهکاران را از ادامه ٔ اعمال خلاف بازدارد. مجازاً، حاکم شرع : مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان...
-
توبه فریب
لغتنامه دهخدا
توبه فریب . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) آنکه توبه کرده را فریب دهد و او را به شکستن توبه ترغیب نماید. فریب دهنده ٔ تائب . تشویق کننده ٔ توبه کرده در ارتکاب گناه تازه : مست نوازی چوگل بوستان توبه فریبی چو مل دوستان . نظامی .رجوع به تو...
-
توبه کار
لغتنامه دهخدا
توبه کار. [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) توبه کننده . تائب . توبه دار.نادم و پشیمان از گناه . (ناظم الاطباء) : آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن . سعدی .من که عیب توبه کاران کرده باشم بارهاتوبه از می وقت گل ،...
-
توبه کاری
لغتنامه دهخدا
توبه کاری . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) پشیمانی و ندامت و عهد و سوگند در پرهیزگاری . (ناظم الاطباء).
-
توبه کرده
لغتنامه دهخدا
توبه کرده . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) تائب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بازگشته از گناه . پشیمان شده از گناه و عهدبسته که بدان روی نیاورد. نادم : خواهی تا توبه کرده رطل بگیردزخمه ٔ غوش ترا به فندق برگیر. عماره (از یادداشت بخط م...
-
توبه گری
لغتنامه دهخدا
توبه گری . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ گ َ ] (حامص مرکب ) توبه کردن . بازگشتن از گناه : همه ٔ روزه مرا توبه گری درخور بودروزه بگذشت و کنون نیست مرا آن درخور. فرخی .رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
توبه شکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] to[w]bešekan ۱. آنکه توبۀ خود را بشکند و دوباره مرتکب گناه شود.۲. آنچه سبب شکستن توبه شود.
-
توبه کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] to[w]bekār کسی که از گناه پشیمان شود و از آن دست بردارد؛ توبهکننده.
-
آب توبه
لهجه و گویش تهرانی
آبی که برای توبه روسپیها روی سر آنها میریختند.
-
توبه کار
واژهنامه آزاد
(پهلوی) پَتِتیک.
-
توبه کار شدن
لغتنامه دهخدا
توبه کار شدن . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) نادم و پشیمان گشتن . (ناظم الاطباء). درتداول عوام ، سخت پشیمان شدن . با خود عزم جزم کردن که دیگر آن نکند یا نگوید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توبه کار و توبه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
صلاح و توبه
فرهنگ گنجواژه
هدایت.
-
توبه و انابه
فرهنگ گنجواژه
توبه.