کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توانبخشی شنوایی 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوه توان
لغتنامه دهخدا
کوه توان . [ ت َ ] (ص مرکب ) دارای قوت و قدرت کوه . پرزور. (از فرهنگ فارسی معین ) : مرکبان کوه توان بر مثال کشتیهای گران در آن دریا سیاحت می کردند. (جوامعالحکایات از فرهنگ فارسی معین ).
-
نقشۀ توان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← نقشۀ توالی نشانمند
-
تواندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: tavān doxt) (توان + دخت = دختر) ، دختری که نیرومند و توانا باشد .
-
واحد توان
لغتنامه دهخدا
واحد توان . [ ح ِ دِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحد توان یا قدرت در دستگاه .S .K .M عبارت است از وات . اضعاف وات که هر یک بعنوان واحدی به کار میروند با نشانه های بین المللی آنها عبارتند از: هکتووات (hw) که برابر است با صد وات رجوع به هکتووات شود...
-
بی توان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bitavān ضعیف.
-
dispersive power
توان پاشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک، فیزیک] توانایی محیط مادی در تجزیۀ نور مرکب به رنگهای مختلف
-
propeller horsepower
توان پروانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] توانی که برای رانش شناور به پروانه منتقل میشود و برابر است با توان محور چرخدنده منهای انرژی تلفشده در مسیر انتقال
-
radiating power
توان تابشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کل انرژی تابیدهشده از واحد سطح چشمۀ تابش در واحد زمان
-
resolusion 1, resolving power
توان تفکیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] توانایی سامانۀ نوری در جداسازی دو نقطۀ جداازهم
-
rotatory power
توان چرخانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] توانایی مادۀ فعال نوری در چرخاندن صفحۀ قطبش
-
power output, output power
توان خروجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] انرژیای که در واحد زمان از هر تقویتکننده به جزء دیگری از مدار، مانند بلندگو، میرسد
-
combat power
توان رزمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ترکیبی از عوامل فیزیکی و انسانی و سایر عوامل برای از بین بردن دشمن و انجام مأموریت در میدان جنگ
-
space power
توان فضایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] توانمندیهای یک کشور برای انجام عملیات فضایی از زمین به فضا، در فضا، از فضا به فضا و از فضا به زمین
-
active power
توان فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] توانی که میتواند کار انجام دهد و گرما تولید کند
-
empowerment
توانیابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] فرایندی که در آن توانمندیهای فرد و قابلیتهای او در شکل بخشیدن به آینده بروز مییابد