کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توانچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توانچه
/tavānče/
معنی
= تپانچه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توانچه
فرهنگ فارسی معین
(تَ چِ) (اِ.) نک تپانچه .
-
توانچه
لغتنامه دهخدا
توانچه . [ ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ) تپانچه باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔ منیری ). بر وزن و معنی طپانچه است که به عربی لطمه گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تپانچه و طپانچه شود.
-
توانچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tavānče = تپانچه
-
جستوجو در متن
-
بناگوشی زدن
لغتنامه دهخدا
بناگوشی زدن . [ ب ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوعی از ضرب که بر بناگوش زنند مثل سیلی و توانچه بر روی و گردن . (آنندراج ) : اگر کند بخرام تو ذوق همدوشی زنند فاختگان سرو را بناگوشی .سلطان علی بیگ رهی (از آنندراج ).
-
تبانچه
لغتنامه دهخدا
تبانچه . [ ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ) مبدل تپانچه است . (فرهنگ نظام ). معروف است و بتازیش لطمه خوانند. و تبنچه و توانچه و توالی (؟) مترادف اینند. (شرفنامه ٔ منیری ). سیلی . (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 191). طپانچه . (ناظم الاطباء) : تبانچه خورد روی دریا ز با...
-
طبانچه
لغتنامه دهخدا
طبانچه . [ طَ چ َ / چ ِ ] (اِ) در این لفظ بجای طاء تاء فوقانی نوشتن صحیح باشد چرا که لفظ فارسی است ازمُزیل و خان ِ آرزو. و در خیابان نوشته که طبانچه ازمدار به باء موحده معلوم می شود و فصحاء عراق به باءفارسی خوانند. مؤلف گوید: که طاء مطبقه در فارسی ن...
-
تپانچه
لغتنامه دهخدا
تپانچه . [ ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ) طپانچه . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). به عربی لطمه خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و آن دست زدن بر صورت است در هنگام دلتنگی و عزا نه بمعنی سیلی است و در جای خود مرقوم خواهد شد. (انجمن آرا) (آنندراج ). زدن ...