کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توانست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توانست
فعل
بن گذشته: توانست
بن حال: توان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توانست
لغتنامه دهخدا
توانست . [ ت ُ / ت َ ن َ / ن ِ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم توانستن . توانائی . توان . اسم از توانستن . اسم مصدر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تا توانستم ندانستم چه بودچونکه دانستم توانستم نبود. عطار (از یادداشت ایضاً).رجوع به توانستن شود.
-
توانست
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bišârama طاری: tiqeš bešvund طامه ای: bešârtame طرقی: teqeš bešvund کشه ای: tiqeš bešvund نطنزی: tonest / tiqeš bešberi
-
جستوجو در متن
-
آغاجی
فرهنگ فارسی معین
[ تُر. ] (اِ. ص .) حاجب ، پرده دار، آنکه بدون اجازه می توانست بر شاه وارد شود.
-
بانتا
لغتنامه دهخدا
بانتا. (اِخ ) نام دانشمندی که در 1916 م . توانست حالت «بین جنسی » را در بعضی از جانوران از آنجمله سیموسفالوس و تولوس کشف کند. (از بیولوژی تألیف خبیری ج 1 ص 252).
-
پولین
لغتنامه دهخدا
پولین . [ پ ُ ی َ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) در باب عملی اطلاق میشد که بوسیله ٔ آن طلبکاری می توانست الغای حکمی را که بدهکاری برای اثبات حق خود بتقلب صادر کرده است بخواهد.
-
ریف
لغتنامه دهخدا
ریف . (اِخ ) حاشیه ٔ باریکی است در ساحل بحرالروم (مدیترانه )، در کنار تنگه ٔ جبل طارق ، در شمال مراکش که سابقاً متعلق به اسپانیا بود و فرانسه و اسپانیا جنگهای خونین در این محل کردند تا اسپانیا توانست آنجا را در تصرف خود بگیرد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
خجسته داشتن
لغتنامه دهخدا
خجسته داشتن . [ خ ُ ج َت َ / ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) مبارک داشتن . میمون داشتن . تبرک گرفتن . تیمن داشتن : کارش از خجسته داشتن کرم بدان بزرگی شد تا اردشیر بحیلت آن کرم را بکشت و از آن پس توانست ... (مجمل التواریخ و القصص ).
-
خابریاس
لغتنامه دهخدا
خابریاس . [ ب ِ ] (اِخ ) سردار آتنی که بکمک وی و مصریان اواگراس توانست دست به فینیقیه بیندازد و شهر صور را تسخیر کند. (از ایران باستان ج 2 ص 1123).
-
ترخان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] tarxān ۱. در دورۀ مغول، لقبی که به بعضی از رجال، درباریان، و شاهزادگان مغول داده میشد و کسی که به این لقب و عنوان میرسید از ادای باج و خراج معاف بود و از مزایایی برخوردار میشد و هروقت میخواست میتوانست بیاجازه به حضور شاه بر...
-
بازشکافتن
لغتنامه دهخدا
بازشکافتن . [ ش ِ ت َ ] (مص مرکب )شکافتن . بریدن . قطع کردن : محمدبن جریر گفته است که خدای تعالی آن درخت را بفرمود تا دونیم شدو زکریا علیه السلام اندر آن میان شد و ابلیس ریشه ٔ رداء زکریا را بگرفت ... و این حدیثی نه درست است که آن خدایی که درخت را تو...
-
عمرو و زید
لغتنامه دهخدا
عمرو و زید.[ ع َ رُ زَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از مبهمات است ) بجای فلان و بهمان بکار رود. این و آن : تا همچو زید و عمرو مرا کور بود دل عیبم نکرد هیچ کسی هر کجا شدم . ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 138).نه هیچ عمرو توانست بود از حکمانه هیچ زید توانست ب...
-
کوزک
لغتنامه دهخدا
کوزک . [ زَ ] (اِ مصغر) کعب پا باشد. (فرهنگ سروری ). قوزک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : موسی چهل گز بود و عصای چهل گز بود و چهل گز برجست و عصا بر کوزک پای او توانست زد. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به قوزک شود.
-
علاءالدین کرت
لغتنامه دهخدا
علاءالدین کرت . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ؟ ] (اِخ ) برادر ملک غیاث الدین ، چهارمین از امرای کرت است . و غیاث الدین هنگام رسیدن به امارت با وی اختلاف پیدا کرد و به حمایت اولجاتیو توانست بر او غلبه کند. (از تاریخ مفصل ایران ، مغول ص 378).
-
کیمیا
فرهنگ فارسی معین
[ یو. ] 1 - (اِ.) ماده ای که به عقیدة قدما می توانست مس را تبدیل به طلا کند. 2 - مکر و حیله . 3 - (کن .) عشق ، عاشقی . 4 - (ص .) هر چیز نادر و نایاب ، دست نیافتنی . 5 - در تصوف نظر پیرو مرشد کامل .