کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
توأم شرقی
لغتنامه دهخدا
توأم شرقی . [ ت َ ءَ م ِ ش َ ] (اِخ ) یکی از توأمان که به سمت شرقی جای دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توأمان (جوزا) و ماده ٔ بعد شود.
-
توأم غربی
لغتنامه دهخدا
توأم غربی . [ ت َ ءَ م ِ غ َ ] (اِخ ) یکی از توأمان که به سمت غربی جای دارد. رجوع به ماده ٔ قبل و توأمان شود.
-
توأم کردن
لغتنامه دهخدا
توأم کردن . [ ت َ / تُو ءَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متصل و یکی کردن . آمیخته کردن . ممزوج و مخلوط کردن چیزی را با چیز دیگر.
-
توام کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رافق
-
ز باغ توام
لغتنامه دهخدا
ز باغ توام . [ زِ غ ِ ت ُ اَ ] (جمله ) از کنایات است . یعنی آفریده ٔ توام . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
ضربت (توام باتکان) زدن
دیکشنری فارسی به عربی
صدمة
-
بادشدید توام بابرف
دیکشنری فارسی به عربی
عاصفة ثلجية
-
توام کردن (ملقمه فلزات با جیوه)
دیکشنری فارسی به عربی
ادمج
-
نمایش توام با موسیقی واواز که پایانی خوش داشته باشد
دیکشنری فارسی به عربی
عمل مسرحي مثير
-
واژههای همآوا
-
توأم
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص . اِ.) دوقلو، همزاد، دو چیز با هم و همراه .
-
توآم
لغتنامه دهخدا
توآم . [ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ توأم . (ناظم الاطباء) (اقرب ال-م-وارد). رج__وع ب-ه تواءَم شود.
-
توآم
لغتنامه دهخدا
توآم . [ ت ُ] (اِخ ) نام قصبه ٔ عمان است از جانب ساحل ، و مروارید توآمیه منسوب بدین قصبه است . رجوع به الجماهر فی معرفةالجواهر بیرونی و معجم البلدان و تؤامیة شود.
-
جستوجو در متن
-
ThM
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توام
-
tum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توام