کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توافی
معنی
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - وفا به عهد کردن با یکدیگر. 2 - با هم تمام کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توافی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - وفا به عهد کردن با یکدیگر. 2 - با هم تمام کردن .
-
توافی
لغتنامه دهخدا
توافی . [ ت َ ] (ع مص ) افزون شدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
طوافی
واژگان مترادف و متضاد
دورهگردی، دستفروشی
-
جستوجو در متن
-
متوافی
لغتنامه دهخدا
متوافی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) افزون شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رسیده ٔ به عده ٔ بسیار. (ناظم الاطباء). و رجوع به توافی شود.