کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تواریخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تواریخ
/tavārix/
معنی
= تاریخ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تواریخ
لغتنامه دهخدا
تواریخ . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تاریخ . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و تواریخ متقدمان به ذکر آن ناطق . (کلیله و دمنه ). و ذکر بأس و سیاست او در صدور تواریخ مثبت . (کلیله و دمنه ). وبه تواریخ و اسمار التفاتی بودی . (کلیله و دمنه ).- توار...
-
تواریخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ تاریخ] tavārix = تاریخ
-
واژههای مشابه
-
جدول تواریخ
لغتنامه دهخدا
جدول تواریخ . [ ج َدْ وَ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جدولی که در آن فاصله ٔ تاریخها را ازروی روزهای آن بیان میدارند وشکل آن بکردار منبراست واختلاف تاریخهای رومی و قبطی و هجری و جلالی و غیره را نشان میدهد. رجوع به التفهیم بیرونی ص 239 ببعد شود.
-
اصحاب تواریخ
لغتنامه دهخدا
اصحاب تواریخ . [ اَ ب ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مورخان .تاریخنویسان . علمای تاریخ . ارباب سیر: و هرکسی از اصحاب تواریخ در آن خوضی نموده اند. (کلیله و دمنه ).
-
تواریخ ایام
لغتنامه دهخدا
تواریخ ایام . [ ت َ خ ِ اَی ْ یا ] (اِخ ) اسم دو کتاب تاریخی عهد عتیق است که به اول و دوم تواریخ ایام مسمی می باشد. نگارنده ٔ آنها معین نیست اگرچه اکثری بر آنند که عزرا، آنها را در 457 ق .م . تصنیف نمود و این رای بتوسط سوءالات و مباحثات دقیق و نکته س...
-
جستوجو در متن
-
II Chronicles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوم تواریخ
-
1 Chronicles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1 تواریخ
-
2 Chronicles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
2 تواریخ
-
اخبار ایام
لغتنامه دهخدا
اخبار ایام . [ اَ رِ اَی ْ یا ] (اِخ ) رجوع به تواریخ ایام شود.
-
جابلق
لغتنامه دهخدا
جابلق . [ ب َ ] (اِخ ) روستایی است به اصفهان و ذکر آن در تواریخ آمده . رجوع به معجم البلدان شود.
-
صمارایم
لغتنامه دهخدا
صمارایم . [ ] (اِخ ) کوه صمارایم در افرائیم . دوم تواریخ ایام 13:4 و دور نیست که همان طلعالسمرای حالیه می باشد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
صوف
لغتنامه دهخدا
صوف . [ ] (اِخ ) لاوی قهائی که یکی از اجداد شموئیل بود. (اول سموئیل 1:1 و اول تواریخ ایام 6:35) (قاموس کتاب مقدس ).
-
جدور
لغتنامه دهخدا
جدور. [ ] (اِخ ) اسم دو شخص است از [ نواده ٔ ] یهودا. (اول تواریخ ایام 4:4 و 18). (از قاموس کتاب مقدس ).