کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تواثب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تواثب
لغتنامه دهخدا
تواثب . [ ت َ ث ُ ] (ع مص ) بهم برجستن . (زوزنی ). همدیگر حمله کردن و برجستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تنافز
لغتنامه دهخدا
تنافز. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) باهم برجستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تواثب بعضی بر بعضی . (اقرب الموارد). رجوع به تواثب شود.
-
متواثب
لغتنامه دهخدا
متواثب . [ م ُ ت َ ث ِ ] (ع ص ) بریکدیگر تازنده و حمله برنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تواثب شود.
-
تصاول
لغتنامه دهخدا
تصاول . [ ت َ وُ ] (ع مص ) بر یکدیگر حمله بردن . (زوزنی ). بیکدیگر حمله نمودن و برجستن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تواثب . (اقرب الموارد).
-
باهم
لغتنامه دهخدا
باهم . [ هََ ] (ق مرکب ) همراه . معاً. به معیت . به اتفاق . به اتحاد. با یکدیگر. (ناظم الاطباء). بهم . متفقاً. متحداً. جفت . یکجا : خوبان چو بهم گرمی بازار فروشندباهم بنشینند و خریدار فروشند. عرفی .الفة؛ باهم آمیختن . ممزوج ؛ باهم آمیخته . لم ؛ باهم ...