کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توابع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توابع
/tavābe'/
معنی
۱. پیرو؛ پیرویکننده.
۲. (اسم) (ادبی) در دستور زبان فارسی، کلمات مهمل و بیمعنی که دنبال بعضی از کلمات گفته و نوشته میشود، مانند «پَخت» در رختوپَخت، و «پاخت» در ساختوپاخت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. متعلقات، وابستهها
۲. حومهها
۳. اطراف
۴. پیروان، چاکران
۵. پیآمدها، نتایج
۶. تابعها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توابع
واژگان مترادف و متضاد
۱. متعلقات، وابستهها ۲. حومهها ۳. اطراف ۴. پیروان، چاکران ۵. پیآمدها، نتایج ۶. تابعها
-
توابع
فرهنگ فارسی معین
(تَ بِ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ تابع . 1 - چاکران . 2 - پس روان .
-
توابع
لغتنامه دهخدا
توابع. [ ت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تابع. (از اقرب الموارد) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جمع تابع وتبع، مفرد هم آمده است . (آنندراج ). ج ِ تابعة. (ناظم الاطباء). || ملحقات و لواحق و متع-لقات وهر چیز که پیروی کند چیز دیگری را و نیز لفظی که پیروی لفظ دیگر ...
-
توابع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ تابع و تابِعَة] tavābe' ۱. پیرو؛ پیرویکننده.۲. (اسم) (ادبی) در دستور زبان فارسی، کلمات مهمل و بیمعنی که دنبال بعضی از کلمات گفته و نوشته میشود، مانند «پَخت» در رختوپَخت، و «پاخت» در ساختوپاخت.
-
توابع
دیکشنری فارسی به عربی
ضواحي
-
واژههای مشابه
-
blocking formulas
توابع انسداد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] توابع توزیع احتمالی ویژهای که نشاندهندۀ تقریب دقیقی از الگوی تماس و رفتار احتمالی کاربران تلفن در صورت عدم موفقیت در یافتن خط آزاد است
-
میچ توابع
لغتنامه دهخدا
میچ توابع. [ ت َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودآب بخش فهرج شهرستان بم ، واقع در 42هزارگزی جنوب فهرج با 198 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
بندر توابع
لغتنامه دهخدا
بندر توابع. [ ب َ دَ رِ ت َ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان برج اکرم بخش فهرج است که در شهرستان بم واقع است . 144 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
توابع ارسنجان
لغتنامه دهخدا
توابع ارسنجان . [ ت َ ب ِ ع ِ اَ س َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش زرقان شهرستان شیراز است و از 50 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 11600 تن سکنه دارد و آبادیهای مهم آن عبارتند از: ارسنجان جمال آباد، کتک ، قلات خوار، دهک . مرکز این دهستان قصبه...
-
توابع کجور
لغتنامه دهخدا
توابع کجور. [ ت َ ب ِ ع ِ ک ُ ] (اِخ )یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان نوشهر است که 4100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
علی آباد توابع
لغتنامه دهخدا
علی آبادتوابع. [ ع َ دِ ت َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری خوسف . ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای معتدل ، و 19 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است . اهالی به زراعت اش...
-
قصبه و توابع
لغتنامه دهخدا
قصبه و توابع. [ ق َ ص َ ب َ وَ ت َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 34 هزارگزی خاور خوسف . موقع جغرافیایی آن کوهستانی وهوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 86 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و میوه جات و شغل اهالی زرا...
-
توابع شالینگ چال
لغتنامه دهخدا
توابع شالینگ چال . [ ت َ ب ِ ع ِ ] (اِخ )نام محلی است در 38هزارگزی بابل ، ییلاقی که در حدود 270 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).