کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تواء
لغتنامه دهخدا
تواء. [ ت َ ] (ع مص ) هلاک شدن . (منتهی الارب ). هلاکت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
تواء
لغتنامه دهخدا
تواء. [ ت ِ ] (ع اِ) داغی است چلیپایی بر ران و گردن ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
طوعاً
واژگان مترادف و متضاد
بارغبت، بامیل، رغبتآمیز ≠ کرهاً، متنکر
-
طواء
لغتنامه دهخدا
طواء. [ طَ ] (اِخ ) نام وادئی میان مکه و طائف . رجوع به طوی شود. (معجم البلدان ).
-
طَوْعاً
فرهنگ واژگان قرآن
رام بودن - مايل بودن - رغبت
-
طوعا
واژهنامه آزاد
با اختیار، اختیاری، با میل خود، داوطلبانه
-
جستوجو در متن
-
تو
لغتنامه دهخدا
تو. [ ت َ وِن ْ ] (ع ص ) تاو. تاوی . هلاک شونده . نعت است از تواء بمعنی هلاک شدن . (منتهی الارب ).
-
تاو
لغتنامه دهخدا
تاو. [ وِن ْ ] (ع ص ) نعت است از تَواء بمعنی هلاک شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هلاک شونده . هالِک . (منتهی الارب ) (المنجد).
-
توا
لغتنامه دهخدا
توا. [ ت َ ] (از ع ، اِ مص / ص ) بمعنی ضایع و خراب و تلف باشد. (برهان ). بمعنی خراب و ضایع باشد. (فرهنگ جهانگیری ). ضایعشده و خراب شده و منهدم و تلف شده . (ناظم الاطباء). تلف . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بمعنی هلاک و تلف عربی است . (فرهنگ رشیدی ). رج...
-
داغ
لغتنامه دهخدا
داغ . (ص ، اِ) نشان . (برهان ). علامت و نشان چیزی . سمة. (منتهی الارب ) (دهار). وسم . کدمة. دماع . (منتهی الارب ). نشان چیزی بر چیزی . چنانکه در حوض یا آب انبار گویند: داغ آب تا فلان حد پیداست ؛ یعنی نشان آب . و بعضی گفته اند داغی که می سوزانند معنی ...