کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توأمپیوسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
continuous culture
کشت پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] کشتی که در آن محیط مایع بهطور پیوسته تجدید میشود متـ . کشت جاری continuous-flow culture
-
non-interrupted flow
جریان پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] جریان عبوری که در حالت عادی قطع نمیشود
-
continuous forest
جنگل پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی یکپارچه که دستکم یک حوزۀ آبخیز را در بر گیرد و چشمانداز غالب منطقه را تشکیل دهد
-
continuous weld
جوش پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] جوشی که در سرتاسر اتصال ادامه دارد
-
continuous function
تابع پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] تابعی که در هر نقطه از دامنهاش پیوسته باشد
-
continuous distillation
تقطیر پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] یکی از روشهای جداسازی که در آن خوراک بهطور پیوسته به ظرف وارد میشود و جوش میآید تا تقطیر شود
-
continuous reinforcement, continuous reinforcement schedule, continuous schedule of reinforcement
تقویت پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در شرطیسازی کنشگر، هر الگوی تقویتی که در آن هر پاسخ صحیح تقویت میشود
-
sustained-release formulation, sustained-release, SR
پیوستهرهش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] خصوصیت برخی ترکیبات دارویی که بهصورت تدریجی در بدن آزاد میشوند متـ . آهستهرهش slow release
-
continuous footing
پِی پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] پی مرکبی که بار چند ستون متوالیِ همراستا یا یک دیوار را تحمل کند
-
conjunct motion
حرکت پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] حرکت از یک صدا به صدای مجاور در یک بخش (part)
-
joint family
خانوادۀ پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] خانوادهای که در آن شماری از اعضای تباری یکسویه در کنار یکدیگر همراه با همسران و فرزندانشان در خانهای واحد و تحت اقتدار یکی از اعضای گروه زندگی میکنند
-
continuous feeding
غذادهی پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] یکی از روشهای غذادهی که در آن فرمول آسانگوار با حجم و سرعت کم و بهطور پیوسته در طول شبانهروز به بیمار داده میشود
-
پیوسته شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - متصل شدن ، مربوط شدن . 2 - دوام یافتن .
-
پیوسته آمدن
لغتنامه دهخدا
پیوسته آمدن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) دائم آمدن . لاینقطع آمدن . || یک لخت و بی رخنه آمدن . || سرگرفتن . کرده شدن : این کاری بزرگ است که می پیوسته آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211).
-
پیوسته بودن
لغتنامه دهخدا
پیوسته بودن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ دَ ] (مص مرکب )دوم . دوام . همیشه بودن : لسم ؛ پیوسته بودن به راهی . ملازمة، لزام ؛ پیوسته بودن با چیزی یا با کسی و همیشگی کردن بر آن . لحلحة؛ پیوسته بودن بجائی . (منتهی الارب ). || متصل بودن . دوسیده بودن . ملح...