کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ته کیسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
tail tree, tail spar
تهدکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دکل درختی یا دکلی که انتهای سیمنقاله به آن وصل میشود
-
bottom sediment
تهرسوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مواد جامد نهشته در کف پیکرههای آبی
-
stub
تهرسید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] قسمت باقیمانده از هرنوع قبض که مشخصات قبض صادرشده در آن آمده است
-
black end
تهسیاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] عارضهای در برخی از ارقام گلابی که به سیاه شدن بافتهای گلگاه میوه میانجامد
-
factory end, manufacturer's end
ته قوطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] یکی از دو انتهای قوطی که از ابتدا در کارخانۀ قوطیسازی به بدنه وصل میشود
-
bottomset bed
تهلایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] پایینترین لایۀ افقی یا کمشیب در پیشلایههای پیشروندۀ دلتا یا پشته
-
backbencher
تهمجلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] عضو عادی مجلس بریتانیا که مقامی در دولت حاکم یا حزب مخالف ندارد و در ردیفهای عقب مجلس مینشیند
-
watermark
تهنقش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] دادههای حامل شناسانههای منابع یا مالکان اثر و احتمالاً اطلاعات اختیاری دیگر
-
ته صدا
فرهنگ فارسی معین
(تَ. صِ) (اِ.) صدای اندکی خوش ، آواز اندکی خوش .
-
ته کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. کَ دَ) (مص ل .) تمام شدن ، به پایان رسیدن .
-
ته بندی
فرهنگ فارسی معین
(تَ. بَ) (حامص .) 1 - خوردن اندکی غذا برای رفع گرسنگی . 2 - ته دوزی کتاب یا دفتر.
-
ته چین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمر.) خوارکی از پلو که در میان آن تکه های بزرگ گوشت یا مرغ نهاده و پخته باشند.
-
ته دوزی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (حامص .) دوختن ورق های کتاب به وسیلة نخ یا سیم .
-
ته دیگ
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمر.) ورقه ای از برنج ، سیب - زمینی یا نان که در ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد.
-
ته رنگ
فرهنگ فارسی معین
(تَ. رَ) (اِمر.) آستر، رنگی که ابتدا به روی تابلو می زنند و بعد رنگ اصلی را به کار می برند.