کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهیهکننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
producer
تهیهکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] 1. (در سینما) شخصی که بودجۀ ساخت فیلم در اختیار او قرار میگیرد و مسئولیت هدایت تولید را بر عهده دارد 2. (در تلویزیون) شخصی که مسئولیت تولید و آمادهسازی برنامهها را برای پخش بر عهده دارد
-
واژههای مشابه
-
تهیه کننده
فرهنگ واژههای سره
آماینده، پشت یبان
-
تهیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آماده، اندوخته، پیشبینی، تامین، تجهیز، تحصیل، تدارک، تدوین، ترتیب، تعبیه، تمهید، تنظیم، تیار، ذخیره، فراهم، مهیا ۲. آمادگی، بسیج ۳. آماده کردن، فراهم کردن، مهیا کردن
-
تهیه
فرهنگ واژههای سره
آمایش، بسیجیدن
-
تهیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ← آمادهسازی 2
-
تهیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ هِ یِّ) [ ع . تهیة ] 1 - (مص م .) آماده کردن ، ساختن . 2 - (اِمص .) آمادگی ، بسیج .
-
تهیه
لغتنامه دهخدا
تهیه . [ ت َ هی ی َ / ی ِ ] (اِمص ) تهیئة. آماده کردن . ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). آمادگی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تدارک و بسیج و آمادگی و ترتیب و آنچه برای پیشرفت کار و انجام آن آماده و حاضر کنند. (ناظم الاطباء). ساز. آمادگی . ساختگی . ج ...
-
تهیة
لغتنامه دهخدا
تهیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ، اِمص ) نظم و ترتیب و آمادگی و تدارک . ج ، تهیات . (ناظم الاطباء). نیکو ساختن . آماده کردن . (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تهیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تهیِئَة] tahiy[y]e مهیا کردن؛ آماده ساختن.
-
تهیه
دیکشنری فارسی به عربی
تحضير , کدمة
-
independent producer
تهیهکنندۀ مستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] تهیهکنندهای که خارج از نظام استودیویی، فیلم تولید میکند
-
associate producer
تهیهکنندۀ معین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] معاون تهیهکنندۀ فیلم که عموماً مسئول ایجاد هماهنگی در هنگام فیلمبرداری در مکان و رفع مشکلات دستاندرکاران فیلم و کمک به تهیهکننده در امور مالی و هنری است
-
تهیه کننده برنامه
دیکشنری فارسی به عربی
مبرمج
-
کننده
لغتنامه دهخدا
کننده . [ ک َ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) اسم فاعل از کندن . کاونده و کلنگ دار و آنکه جایی را بکند. (ناظم الاطباء). حفرکننده . حفار. (فرهنگ فارسی معین ) : کننده تبر زد همی از برش پدید آمد از دور جای درش . فردوسی .محمود بفرمود تا کننده و تیشه و بیل آوردند ...