کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهمورث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهمورث
فرهنگ نامها
(تلفظ: tahmures) (= طهمورث) به معنی قوی جثه و نیرومند ؛ (در اعلام) نوهی پسری هوشنگ و پدر جمشید جم.
-
تهمورث
لغتنامه دهخدا
تهمورث . [ ت َ رَ ] (اِخ ) رجوع به تهمورس شود.
-
واژههای همآوا
-
تهمورس
فرهنگ نامها
(تلفظ: tahmures) (= تهمورث) ، ← تهمورث .
-
طهمورث
فرهنگ نامها
(تلفظ: tahmures) (= تهمورث) ، ← تهمورث .
-
طهمورث
لغتنامه دهخدا
طهمورث . [ طَ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار در 24 هزارگزی جنوب بیجار. نزدیک کوه سنگ پا. تپه ماهور و سردسیر با 470 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و انگور و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی ...
-
طهمورث
لغتنامه دهخدا
طهمورث . [ طَ رِ ] (اِخ ) نام پادشاهی بود از نبیره های هوشنگ . گویند ابلیس را مرکوب ساخته بود و سوار میشد و مدت پادشاهی او را بعضی سی سال و بعضی هزار سال نوشته اند. (برهان ). قهندز مرو را او کرده است . (حدود العالم ص 58). وی سومین پادشاه از طبقه ٔ پی...
-
تهمورس
لغتنامه دهخدا
تهمورس . [ ت َ رَ ] (اِ) نفس ناطقه ٔ فلک . (ناظم الاطباء). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است .
-
تهمورس
لغتنامه دهخدا
تهمورس . [ ت َ رَ ] (اِخ ) نام شخصی است که او را تهمورس دیوبند می خوانند. (برهان ). پادشاه ریاضت کش پارسی ملقب به دیوبند پسرزاده ٔ هوشنگ شاه و پدر جمشید جم بوده و در تواریخ قدیم هشتصد سال عمر او را نوشته اند و اصل اسم او تهم مرز بوده ؛ یعنی پهلوان زم...
-
جستوجو در متن
-
تهمورس
فرهنگ نامها
(تلفظ: tahmures) (= تهمورث) ، ← تهمورث .
-
طهمورث
فرهنگ نامها
(تلفظ: tahmures) (= تهمورث) ، ← تهمورث .
-
دیوبند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] divband ۱. آنکه دیو را ببندد و دربند کند.۲. لقب تهمورث پادشاه سوم پیشدادی.
-
طخمورث
لغتنامه دهخدا
طخمورث . [ طَ رِ ] (اِخ ) طهمورث . تهمورث . ملکی بود از ملوک فارس که هفتصد سال سلطنت کرد. (منتهی الارب ). رجوع به طهمورث شود.
-
زیناوند
لغتنامه دهخدا
زیناوند. [ وَ ] (اِخ ) لقب تهمورث است . رجوع به ماده ٔ قبل و یشتها ج 2 صص 138 - 140 و فرهنگ ایران باستان ص 266 و ماده ٔ قبل و طهمورث شود.