کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طهمة
لغتنامه دهخدا
طهمة. [طُ م َ ] (ع اِ) سیاه زردی مایل یا تیره با اندک سیاهی یا سرخ که بسپیدی زند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
تحمت
لغتنامه دهخدا
تحمت . [ ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) خالص گردیدن رنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
تحمة
لغتنامه دهخدا
تحمة. [ ت َ ح َ م َ] (ع اِ) چادرهایی که بر آن خطوط زرد باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
تحمة
لغتنامه دهخدا
تحمة. [ ت َ ح ِم ْ م َ ] (ع اِ) ثیاب تحمة؛ جامه ها که طلاق دهنده زن را در متعه ٔ وی دهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه طلاق دهنده زن را در تمتیع وی پوشاند. ثیاب التحمة؛ ما یلبس المطلق امرأته اذا متعها. (اقرب الموارد).
-
تحمة
لغتنامه دهخدا
تحمة. [ ت ُ م َ ] (ع اِمص ) سخت سیاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط).
-
تهمط
لغتنامه دهخدا
تهمط. [ ت َ هََ م ْ م ُ ] (ع مص ) به ستم ستدن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تهمة
لغتنامه دهخدا
تهمة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) لغتی است در تهامة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تهمة
لغتنامه دهخدا
تهمة. [ ت َ هََ م َ ] (ع اِ) بدبوئی گوشت . یقال : فی اللحم تهمة. || زمین که از آن به سی دریا فرودآیند. تهم مثله کانهما مصدران من تهامة لأَن التهائم متصوبة الی البحر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تهمة
لغتنامه دهخدا
تهمة. [ت ُ هََ م َ / ت ُ م َ ] (ع اِ) (از «وهَ م ») بدگمانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسم است از اتهام . ج ، تهمات و تهم . (از اقرب الموارد). رجوع به تهمت شود.
-
طحمة
لغتنامه دهخدا
طحمة. [ طَ م َ ] (ع اِ) طحمةالوادی ؛ بهترین جای از وادی و معظم آن . || طحمةالسیل و طحمةاللیل کذلک ویُثلّث فی الکل . || گروه مردم . || طحمةالفتنة؛ دوادوش مردمان در وقت فتنه . || طحمة ابلیس ؛ افساد اوست . || گیاهی است . || نوعی از گیاه شور. (منتهی الار...
-
طحمة
لغتنامه دهخدا
طحمة. [ طُ ح َ م َ ] (ع ص ) سخت کارزارکننده . || (اِ) شتران بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
شاخچه بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] šāxčebandi تهمتبندی؛ تهمتسازی؛ بهتان.
-
ظنین
لغتنامه دهخدا
ظنین . [ ظَ ] (ع ص ) مُتهم . مَظنون .صاحب تهمت . تُهمت زده . تهمت نهاده شده . تهمت کرده شده .
-
افتراء
دیکشنری عربی به فارسی
سعايت , تهمت يا افترا , تهمت زدن
-
scandals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسوایی، افتضاح، تهمت، ننگ، تهمت زدن