کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهلیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تهلیل
/tahlil/
معنی
۱. تسبیح کردن.
۲. «لا اله الا اللّه» گفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. لاالهالاالله گفتن
۲. تسبیح کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهلیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. لاالهالاالله گفتن ۲. تسبیح کردن
-
تهلیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) لااله الاالله گفتن .
-
تهلیل
لغتنامه دهخدا
تهلیل . [ ت َ ] (ع مص ) لا اله الا اﷲ گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لا اله الا اﷲ گفتن و این مأخوذ از هیللة است مانند بسملة و حوقلة. یقال : سبح فلان و هلِّل . (از اقرب الموارد) : همه شب...
-
تهلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: هَلیلَة] [قدیمی] tahlil ۱. تسبیح کردن.۲. «لا اله الا اللّه» گفتن.
-
تهلیل
دیکشنری فارسی به عربی
مقطع شعري
-
واژههای مشابه
-
صياحُ ابتهاجٍ (تهليلٍ)
دیکشنری عربی به فارسی
فرياد خوشحالي , هورا کشيدن , هلهله کشيدن
-
واژههای همآوا
-
تحلیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجزیه ۲. تضعیف، گدازش، محوسازی ۳. حل کردن، گشودن، ۴. هضم کردن ۵. حلیت، روایی ۶. حلال سازی ۷. حلال شمردن، روا داشتن ≠ تحریم
-
تحلیل
فرهنگ واژههای سره
گوارش، موشکافی، کاوش، کندوکاو، ریشه یابی، واکاو
-
تحلیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - حل کردن ، تجزیه کردن . 2 - روا شمردن ، حلال کردن .
-
تحلیل
لغتنامه دهخدا
تحلیل . [ ت َ ] (ع مص ) بسی به جای فروآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فرودآمدن در جایی . (زوزنی ). تحلیل به مکانی ؛ فرودآوردن به جایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). به جایی فرودآمدن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). || تحلیل عقده...
-
تحلیل
لغتنامه دهخدا
تحلیل . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ، تحالیل . سوراخ نره و سوراخ پستان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). احلیل به ابدال . (قطر المحیط).
-
تحلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahlil ۱. حل کردن.۲. گشودن.۳. حل کردن غذا در معده.۴. [قدیمی] حلال کردن؛ روا شمردن.