کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهلکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تهلکه
/tahloke/
معنی
هلاک شدن؛ نابود شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مخاطره، مهلکه، نابودی، هلاکت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهلکه
واژگان مترادف و متضاد
مخاطره، مهلکه، نابودی، هلاکت
-
تهلکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ لُ کِ) [ ع . تهلکة ] (مص ل .) هلاک شدن ، نابود گشتن .
-
تهلکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تهلکَة] [قدیمی] tahloke هلاک شدن؛ نابود شدن.
-
واژههای مشابه
-
تهلکة
لغتنامه دهخدا
تهلکة. [ ت َ ل ُ / ل ِ / ل َ ک َ ] (ع مص ) هلاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نیست شدن . (دهار) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هلک هلکاً و هلکاً و تهلکةً و تهلکةً و تهلکةً. ر...
-
تهلکة
لغتنامه دهخدا
تهلکة. [ ت َ ل ُ ک َ ] (ع اِ) هرچه انجامش هلاکت باشد و نیستی . منه قوله تعالی : و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکة. (قرآن 2 / 195). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هلاکت و نیستی و نابودی . (ناظم الاطباء). هلاکت .نیستی . نیست شدن . (یادداش...
-
تَّهْلُکَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
هلاکت (در لغت عرب هيچ مصدر ديگري به اين وزن وجود ندارد )
-
جستوجو در متن
-
مخاطره
واژگان مترادف و متضاد
۱. بحران، تهلکه، خطر، مخافت، مخمصه، مهلکه ۲. قمار
-
برثوطة
لغتنامه دهخدا
برثوطة. [ ب ُ طَ ] (ع اِ) تهلکه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
اهتلاک
لغتنامه دهخدا
اهتلاک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در تهلکه افکندن خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خود را به مهلکه افکندن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
مهلکة
لغتنامه دهخدا
مهلکة. [ م َ ل َ / ل ُ / ل ِ ک َ] (ع مص ) هُلک . هَلاک . هُلوک . تُهلوک و تهلکة [ ت َ ل ُ / ل ِ / ل َ ک َ ] . نیست شدن . تبوب . (منتهی الارب ).
-
مهلکه
لغتنامه دهخدا
مهلکه . [ م َ ل َ ک َ / ک ِ ] (از ع ، اِ) مهلکة. جای هلاک . موضع نابودی و تباهی . جای هلاکی : گفت ... همانا که از حکمت نباشد به اختیار در چنین مهلکه نشستن . (چهارمقاله ٔ عروضی ص 115). شاهزاده را از ورطه و مهلکه بیرون آوردند. (سندبادنامه ص 135). خلق ر...
-
اخطار
لغتنامه دهخدا
اخطار. [ اِ ] (ع مص ) در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خود را در تهلکه انداختن . || یاد دهانیدن کسی را بعد فراموشی .یاد آوردن امری کسی را بعد فراموشی . || بدل گذرانیدن چیزی . بدل بگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بلند قدر و منزلت گرد...
-
اخطار
لغتنامه دهخدا
اخطار.[ اَ ] (ع اِ) ج ِ خِطر. || ج ِ خَطَر. بلاها. تهلکه ها. امور عظیمه : در اخطار نفس خویش در مقاحم حتوف و اعتراض شهادت در ملاحم حروب و معارض اسنه و سیوف بسلامت برآمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).آندو گفتندش نصیحت در سمرکه مکن ز اخطار خود را بیخبر. مولوی...