کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهطرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهطرس
لغتنامه دهخدا
تهطرس . [ ت َ هََ رُ ] (ع مص ) خمان و چمان رفتن و خرامیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متهطرس
لغتنامه دهخدا
متهطرس . [ م ُ ت َ هََ رِ ] (ع ص ) خرامنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهطرس شود.
-
خمان چمان رفتن
لغتنامه دهخدا
خمان چمان رفتن . [ خ َ چ َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) با نشاط رفتن . تهطرس . (منتهی الارب ).
-
خمان
لغتنامه دهخدا
خمان . [ خ َ ] (اِ) کمان تیراندازی و گویند کمان در اصل خمان بوده به اعتبار آنکه هر خانه از آن خمی دارد و بتغییر السنه «خاء» به «کاف » بدل شده است . (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ). || (نف ، ق ) خم شونده . (فرهنگ فارسی معین ). در حال خم شدن . |...