کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهریش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهریش
لغتنامه دهخدا
تهریش . [ ت َ ] (ع مص ) برانگیختن سگان را بر یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تحریش
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) فتنه انگیختن ، چند نفر را به هم انداختن .
-
تحریش
لغتنامه دهخدا
تحریش . [ ت َ ] (ع مص ) بر یکدیگر برآغالیدن شکره . (زوزنی ). برافزولیدن قوم و سگ بر یکدیگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحریش میان قوم یا سگان ؛ برانگیختن آنان به یکدیگر. (از قطر المحیط). تحریش میان قوم ؛برانگیختن و دشمنی افکندن میان آنان و همچنین...
-
تحریش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahriš ۱. برانگیختن.۲. فتنهانگیزی کردن؛ چند نفر را به هم انداختن.
-
ته ریش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tahriš ۱. ریش کوتاهی که چند روز تراشیده نشده است.۲. موهایی که تازه بر صورت روییده.
-
جستوجو در متن
-
مهرش
لغتنامه دهخدا
مهرش . [ م ُ هََ رْ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تهریش . رجوع به تهریش شود.