کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهرج
لغتنامه دهخدا
تهرج . [ ] (ع اِ) نوعی نارنجک . (دزی ج 1 ص 153).
-
واژههای همآوا
-
تحرج
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - گناهکار شدن . 2 - پرهیز کردن از گناه . 3 - توبه کردن . 4 - برآمدن از تنگی .
-
تحرج
لغتنامه دهخدا
تحرج . [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) از گناه به یک سو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرهیز کردن از گناه و توبه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأثم . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و حقیقت آن دور شدن ازحَرَج است . (اقرب الموارد) تأثم . خارج ...
-
تحرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taharroj دوری کردن از گناه.