کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهبیل
لغتنامه دهخدا
تهبیل . [ ت َ ] (ع مص ) ورزیدن جهت اهل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به کسی هبلتک امک گفتن . (از اقرب الموارد) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || گران کردن گوشت ، کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیار شد...
-
واژههای همآوا
-
تحبیل
لغتنامه دهخدا
تحبیل . [ ت َ ] (ع مص ) انداختن بعض زراعت را بر بعض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || آبستن گردانیدن زن را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
جستوجو در متن
-
لعنت کردن
لغتنامه دهخدا
لعنت کردن . [ ل َ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نفرین کردن . بسولیدن . بسوریدن . تهبیل . (تاج المصادر). لیط. (منتهی الارب ) : همکاران وی را بسیار ملامت کردند بدین حدیث و لعنت کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 185). عامه ٔ مردم وی را لعنت کردند بدین حرکت ناشیرین...